معنی واردار
واردار. (اِخ ) نهری است در بالکان که قسمتی از یوگسلاوی و یونان را آبیاری می کند و به دریای اژه میریزد و 340 هزار گز طول دارد.
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
واردار
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی واردار
ترجمه واردار
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه واردار
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی وارد ساختن
وارد ساختن . [ رِ ت َ ] (مص مرکب ) وارد کردن . وارد آوردن . فرود آوردن . || مطلع کردن . آگاهانیدن . واقف ساختن .
معنی واردین
واردین . (اِ) واردن . قابله . ماماچه . (ناظم الاطباء) (شعوری ). و رجوع به واردن شود.
معنی وارسته
وارسته . [ رَ ت َ ] (اِخ ) شیخ قاسم نام داشت . صاحب تذکره ٔ صبح گلشن درباره ٔ وی چنین آرد: در گل زمین سخن تخم ریاحین نکات میکاشت از خاک هندوستان سرکشیده و عمرش در فرخ آباد به وارستگی بسر گردیده است .
معنی وارستن
وارستن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) وارهیدن . رها شدن . خلاص یافتن . آزاد شدن . رستن :
سلاح من ار با منستی کنون
بر و یال تو کردمی غرق خون
به تیغ نبردی ترا خستمی
وزین گفت بیهوده وارستمی .
فردوسی .
دست
معنی وارد کردن
وارد کردن . [ رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درآوردن . داخل کردن به جایی . داخل کردن کالا و جز آن . مقابل صادر کردن . || مطلع کردن . واقف کردن . || فرود آوردن . وارد ساختن ضربه و جز آن به چیزی . || ایراد کردن
معنی واردات
واردات . [ رِ ] (اِخ ) جایی است . (منتهی الارب ). موضعی است در جانب چپ مکه هنگام رفتن به آنجا.(تاج العروس ). معجم البلدان ابوعبید السکونی گفته است . ربائع در چپ و سمیرا و واردات در راست آن قرار دارند
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی وارد ساختن","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
وارد ساختن . [ رِ ت َ ] (مص مرکب ) وارد کردن . وارد آوردن . فرود آوردن . || مطلع کردن . آگاهانیدن . واقف ساختن .
- توضیحات بیشتر درباره وارد ساختن
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی واردین","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
واردین . (اِ) واردن . قابله . ماماچه . (ناظم الاطباء) (شعوری ). و رجوع به واردن شود.
- توضیحات بیشتر درباره واردین
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی وارسته","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
وارسته . [ رَ ت َ ] (اِخ ) شیخ قاسم نام داشت . صاحب تذکره ٔ صبح گلشن درباره ٔ وی چنین آرد: در گل زمین سخن تخم ریاحین نکات میکاشت از خاک هندوستان سرکشیده و عمرش در فرخ آباد به وارستگی بسر گردیده است . - توضیحات بیشتر درباره وارسته
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی وارستن","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
وارستن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) وارهیدن . رها شدن . خلاص یافتن . آزاد شدن . رستن :
سلاح من ار با منستی کنون
بر و یال تو کردمی غرق خون
به تیغ نبردی ترا خستمی
وزین گفت بیهوده وارستمی .
فردوسی .
دست - توضیحات بیشتر درباره وارستن
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی وارد کردن","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
وارد کردن . [ رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درآوردن . داخل کردن به جایی . داخل کردن کالا و جز آن . مقابل صادر کردن . || مطلع کردن . واقف کردن . || فرود آوردن . وارد ساختن ضربه و جز آن به چیزی . || ایراد کردن - توضیحات بیشتر درباره وارد کردن
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی واردات","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
واردات . [ رِ ] (اِخ ) جایی است . (منتهی الارب ). موضعی است در جانب چپ مکه هنگام رفتن به آنجا.(تاج العروس ). معجم البلدان ابوعبید السکونی گفته است . ربائع در چپ و سمیرا و واردات در راست آن قرار دارند - توضیحات بیشتر درباره واردات
"}}
]}