معنی تورط
تورط. [ ت َ وَرْ رُ ] (ع مص ) در هلاکت افتادن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : امیر سیف الدوله به خبط ایشان در مهلکه ٔ ضلال و تورط ایشان در مسبغه ٔ آجال مشاهدت کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 208). از مکاشفت ایلک خان تبرا می کرد و بر تورد و تورطاو در ولایت سلطان انکار می نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 331). || بکار دشوار افتادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || در جای گلناک افتادن . چارپا که خلاصی از آن مکان امکان پذیر نباشد. (از اقرب الموارد).
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
تورط
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی تورط
ترجمه تورط
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه تورط
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی تورگووی
تورگووی . [ گ ُ ] (اِخ ) به آلمانی «تورگو» . بخشی است که بر کنار دریاچه ٔ کنستانس واقع است و 149700 تن سکنه دارد و مرکز آن فرن فلد است . (از لاروس ). رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه ٔ تورغوو
معنی تورزی
تورزی . [ ت َ وَ ] (اِ مرکب ) تورزین . (ناظم الاطباء). رجوع به تورزین شود.
معنی تورسانط
تورسانط. (اِخ ) دهی از دهستان میرعبدی است که در بخش دشتیاری شهرستان چابهار واقع است و100تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
معنی تورگو
تورگو. [ گ ُ ] (اِخ ) آن ربر ژاک . رجل اقتصادی فرانسه (1727-1781 م .) وی در زمان لوئی شانزدهم وزیر مالیه گردیده و میخواست طبق نظریات فیزیوکراتها اصلاحاتی عمیق بعمل آورد. گمرک داخلی را ملغی کرد و آزا
معنی تورگ
تورگ . [ ت ُ وُ ] (اِخ ) نام یکی از پهلوانان بوده . (فرهنگ جهانگیری ). نام یکی از پهلوانان ایران باشد. (برهان ). نام پهلوانی . (ناظم الاطباء). نام پسرزاده ٔ جمشید جم است که پدرش شیدسب نام داشته ... و
معنی تورکه ده
تورکه ده . [ ت ُ ک ِ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان گورائیم است که در بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع است و 214 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی تورگووی","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
تورگووی . [ گ ُ ] (اِخ ) به آلمانی «تورگو» . بخشی است که بر کنار دریاچه ٔ کنستانس واقع است و 149700 تن سکنه دارد و مرکز آن فرن فلد است . (از لاروس ). رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه ٔ تورغوو - توضیحات بیشتر درباره تورگووی
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی تورزی","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
تورزی . [ ت َ وَ ] (اِ مرکب ) تورزین . (ناظم الاطباء). رجوع به تورزین شود.
- توضیحات بیشتر درباره تورزی
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی تورسانط","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
تورسانط. (اِخ ) دهی از دهستان میرعبدی است که در بخش دشتیاری شهرستان چابهار واقع است و100تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
- توضیحات بیشتر درباره تورسانط
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی تورگو","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
تورگو. [ گ ُ ] (اِخ ) آن ربر ژاک . رجل اقتصادی فرانسه (1727-1781 م .) وی در زمان لوئی شانزدهم وزیر مالیه گردیده و میخواست طبق نظریات فیزیوکراتها اصلاحاتی عمیق بعمل آورد. گمرک داخلی را ملغی کرد و آزا - توضیحات بیشتر درباره تورگو
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی تورگ","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
تورگ . [ ت ُ وُ ] (اِخ ) نام یکی از پهلوانان بوده . (فرهنگ جهانگیری ). نام یکی از پهلوانان ایران باشد. (برهان ). نام پهلوانی . (ناظم الاطباء). نام پسرزاده ٔ جمشید جم است که پدرش شیدسب نام داشته ... و - توضیحات بیشتر درباره تورگ
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی تورکه ده","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
تورکه ده . [ ت ُ ک ِ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان گورائیم است که در بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع است و 214 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
- توضیحات بیشتر درباره تورکه ده
"}}
]}