معنی تثمین
تثمین . [ ت َ ] (ع مص ) هشت گوشه کردن . (تاج المصادربیهقی ) (زوزنی ) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هشت و هشت رخ کردن . (فرهنگ نظام ). || قیمت گذاشتن بر کالا. (از قطر المحیط). بحدس و تخمین قیمت کردن کالا. (از ناظم الاطباء).
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
تثمین
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی تثمین
ترجمه تثمین
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه تثمین
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی تثییب
تثییب . [ ت َ ] (ع مص ) کالم شدن . (تاج المصادر بیهقی ). کالمه شدن زن . (مجمل اللغة). ثیب گردیدن زن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ثیب شدن زن . (آنندراج ). جدا شدن زن از شوی بسبب مرگ یا طلاق . (از ا
معنی تثلیم
تثلیم . [ ت َ ] (ع مص ) بسیار رخنه درافکندن . (تاج المصادر بیهقی ). رخنه کردن . (آنندراج ). رخنه کردن در آوند و شمشیر. (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ). رخنه کردن در آوند. (ناظم الاطباء).
معنی تثمیل
تثمیل . [ ت َ ] (ع مص ) باقی گذاشتن چیزی را. (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || حرکت دادن مایعی را تا کف کند. (قطر المحیط).
معنی تثیتل
تثیتل . [ ت َ ث َ ت ُ ] (ع مص ) ابله نمودن خودرا بی آنکه باشد، بعد تعاقل کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تحامق پس از تعاقل . (از اقرب الموارد).
معنی تثمیر
تثمیر. [ ت َ ] (ع مص ) بسیار کردن مال . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (از قطر المحیط) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). افزودن و بسیار کردن . (زوزنی ): هر که ... مال بدست آورد و در تثمیر آن غفلت ورزد ز
معنی تثمل
تثمل . [ ت َ ث َم ْ م ُ ] (ع مص ) تثمل ما فی الاناء؛ آشامیدن آنچه را که در خنور است . (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی تثییب","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
تثییب . [ ت َ ] (ع مص ) کالم شدن . (تاج المصادر بیهقی ). کالمه شدن زن . (مجمل اللغة). ثیب گردیدن زن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ثیب شدن زن . (آنندراج ). جدا شدن زن از شوی بسبب مرگ یا طلاق . (از ا - توضیحات بیشتر درباره تثییب
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی تثلیم","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
تثلیم . [ ت َ ] (ع مص ) بسیار رخنه درافکندن . (تاج المصادر بیهقی ). رخنه کردن . (آنندراج ). رخنه کردن در آوند و شمشیر. (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ). رخنه کردن در آوند. (ناظم الاطباء).
- توضیحات بیشتر درباره تثلیم
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی تثمیل","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
تثمیل . [ ت َ ] (ع مص ) باقی گذاشتن چیزی را. (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || حرکت دادن مایعی را تا کف کند. (قطر المحیط).
- توضیحات بیشتر درباره تثمیل
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی تثیتل","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
تثیتل . [ ت َ ث َ ت ُ ] (ع مص ) ابله نمودن خودرا بی آنکه باشد، بعد تعاقل کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تحامق پس از تعاقل . (از اقرب الموارد).
- توضیحات بیشتر درباره تثیتل
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی تثمیر","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
تثمیر. [ ت َ ] (ع مص ) بسیار کردن مال . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (از قطر المحیط) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). افزودن و بسیار کردن . (زوزنی ): هر که ... مال بدست آورد و در تثمیر آن غفلت ورزد ز - توضیحات بیشتر درباره تثمیر
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی تثمل","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
تثمل . [ ت َ ث َم ْ م ُ ] (ع مص ) تثمل ما فی الاناء؛ آشامیدن آنچه را که در خنور است . (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
- توضیحات بیشتر درباره تثمل
"}}
]}