معنی طیب
طیب . [ طَی ْ ی ِ ] (اِخ ) لقب مرّةبن شراحیل بن الطیب مُکنی به ابواسماعیل است . چون پیوسته بعبادت مشغول بودی و زهد ورزیدی بدین لقب ملقب گردید. (انساب سمعانی برگ 376).
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
طیب
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی طیب
آله: 1 شاهین، عقاب 2 سنبلالطیب
سخنران، سخنران : 1 سخنگو، ناطق، نطاق 2 خطبهخوان، خطیب 3 متکلم و مستمع
سخنگو، سخنگو : اسم 1 خطبهگو، خطیب، سخنران، سخنسرا، سخنور، کلیم، گوینده، متکلم، نطاق 2 گویا، ناطق و اصم
پاک: 1 پاکیزه، تمیز، منزه، نزه، نظیف 2 زکی، مبرا، مقدس، مهذب، 3 باعفاف، پاکدامن، عفیف، معصوم، نجیب 4 سترده، منقح 5 بیغش، خالص، سره، صاف، صافی، محض، ناب 6 طاهر، طهر، طیب، مطهر 7 بیعیب، منقا، نقی 8 بیآلایش، بیریا، صمیم، مخلص 9 زلال، صاف، صراح 1 0 زلال، شفاف
تعفن : 1 بدبویی، عفونت، گند، گندیدگی 2 گندیدن، عفونت کردن، بدبوشدن و تطیب
ترجمه طیب
طیب: Tayeb
طیبه: Tayyebeh
خطیب: orator
مطیب: perfumed
طیب خاطر: free will
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه طیب
پس طبیبش گفت اى عمر تو شصت *** این غضب وین خشم هم از پیرى است
چون همه اوصاف و اجزا شد نحیف *** خویشتندارى و صبرت شد ضعیف
بر نتابد دو سخن زو هى کند *** تاب یک جرعه ندارد قى کند
جز مگر پیرى که از حق است مست *** در درون او حیات طیبه است
از برون پیر است و در باطن صبى *** خود چه چیز است آن ولى و آن نبى
گر نه پیدایند پیش نیک و بد *** چیست با ایشان خسان را این حسد
ور نمىدانندشان علم الیقین *** چیست این بغض و حیل سازى و کین
ور نمىدانند بعث و رستخیز *** چون زنندى خویش بر شمشیر تیز
بر تو مىخندد مبین او را چنان *** صد قیامت در درون استش نهان
دوزخ و جنت همه اجزاى اوست *** هر چه اندیشى تو او بالاى اوست
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی طیانه
طیانه . [ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیلوار بخش کامیاران شهرستان سنندج در 12 هزارگزی باختر کامیاران و یکهزارگزی شمال سراب کام . دامنه ، سردسیر با 100 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و لبنیات .
معنی طیب
طیب . [ طَی ْ ی ِ ] (اِخ ) بامخرمة. رجوع به بامخرمه طیب بن عبداﷲبن احمد شود.
معنی طیب نفس
طیب نفس . [ ب ِ ن َ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح احکام نجوم ) آن است که کوکب در فرح یا در شرف خود باشد و علاوه کوکب نهاری در روز تحت الارض و کوکب لیلی در شب فوق الارض باشد.
معنی طیب
طیب . [ طَی ْ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمد الباهلی . مرزبانی در کتاب «الموشح » در چندین مورد نام وی را برده و از مطاوی کتاب مذکور چنین استنباط میشود که وی یکی از روات اشعار و علمای نقدالشعر بوده است . رجوع ب
معنی طیب کسب
طیب کسب . [ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زهد. (منتهی الارب ).
معنی طیب الاداء
طیب الاداء. [ طَی ْ ی ِ بُل ْ اَ ] (ع ص مرکب ) کنایه است از خوش آواز و خوشگو. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || خوش رفتار. خوشخوی . خوش ادا : بحکم آنکه خلقی داشت طیب الادا و خلقی کالبدر اذا بدا. (گلستان س
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی طیانه","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
طیانه . [ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیلوار بخش کامیاران شهرستان سنندج در 12 هزارگزی باختر کامیاران و یکهزارگزی شمال سراب کام . دامنه ، سردسیر با 100 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و لبنیات . - توضیحات بیشتر درباره طیانه
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی طیب","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
طیب . [ طَی ْ ی ِ ] (اِخ ) بامخرمة. رجوع به بامخرمه طیب بن عبداﷲبن احمد شود.
- توضیحات بیشتر درباره طیب
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی طیب نفس","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
طیب نفس . [ ب ِ ن َ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح احکام نجوم ) آن است که کوکب در فرح یا در شرف خود باشد و علاوه کوکب نهاری در روز تحت الارض و کوکب لیلی در شب فوق الارض باشد.
- توضیحات بیشتر درباره طیب نفس
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی طیب","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
طیب . [ طَی ْ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمد الباهلی . مرزبانی در کتاب «الموشح » در چندین مورد نام وی را برده و از مطاوی کتاب مذکور چنین استنباط میشود که وی یکی از روات اشعار و علمای نقدالشعر بوده است . رجوع ب - توضیحات بیشتر درباره طیب
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی طیب کسب","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
طیب کسب . [ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زهد. (منتهی الارب ).
- توضیحات بیشتر درباره طیب کسب
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی طیب الاداء","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
طیب الاداء. [ طَی ْ ی ِ بُل ْ اَ ] (ع ص مرکب ) کنایه است از خوش آواز و خوشگو. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || خوش رفتار. خوشخوی . خوش ادا : بحکم آنکه خلقی داشت طیب الادا و خلقی کالبدر اذا بدا. (گلستان س - توضیحات بیشتر درباره طیب الاداء
"}}
]}