معنی طیا
طیا. [ طَ ] (اِ) بلغت یونانی نشادر پیکانی را گویند و آن چیزی است شبیه به نمک . (برهان ) (اختیارات ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویه ) (آنندراج ).
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
طیا
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی طیا
طیاره : 1 هواپیما 2 زخمه، مضراب 3 منجنیق 4 قایق تندرو، کشتیتندرو
خلبان : هوانورد، طیارهچی، هدایتکننده (هواپیما، بالگرد)
مصحح : 1 تصحیحکننده 2 غلطگیر 3 خطایاب، غلطیاب
منحط : 1 انحطاطیافته، پست، غاوی، فرومایه 2 فاسد، گمراه، منحرف
هواپیما: بالن، جت، چرخبال، طیاره، هلکوپتر، هوانورد
ترجمه طیا
چرخ طیار: flywheel
طیاره تندرو: clipper
طیاره: aircraft
طیاره: airplane
سوخت طیاره: avgas
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه طیا
گوید او چون ترک گیرم گیر و دار *** چون روم من در طفیلت کوروار
کور با رهبر به از تنها یقین *** ز ان یکى ننگ است و صد ننگ است از این
مىگریزى از پشه در کژدمى *** مىگریزى در یمى تو از نمى
مىگریزى از جفاهاى پدر *** در میان لوطیان و شور و شر
مىگریزى همچو یوسف ز اندهى *** تا ز نرتع نلعب افتى در چهى
در چه افتى زین تفرج همچو او *** مر ترا لیک آن عنایت یار کو
گر نبودى آن به دستورى پدر *** بر نیاوردى ز چه تا حشر سر
آن پدر بهر دل او اذن داد *** گفت چون این است میلت خیر باد
هر ضریرى کز مسیحى سر کشد *** او جهودانه بماند از رشد
قابل ضو بود اگر چه کور بود *** شد از این اعراض او کور و کبود
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی طیاح
طیاح .[ ] (ع اِ) آثار. خرابه ها. بقایا. (دزی ج 2 ص 78).
معنی طیار
طیار. [ طَی ْ یا ] (اِخ ) لقب جعفربن ابیطالب بن عبدالمطلب عم ّ حضرت پیغمبر صلواة اﷲ و سلامه علیه ، و علت این لقب آن است که چون در غزوه ٔ موته هر دو دست مبارک وی را کُفار قطع کردند و وی درفش لشکر اسلام
معنی طیارات
طیارات . [ طَی ْ یا ] (ع اِ) ج ِ طَیّاره . رجوع به طَیّارة شود. درآمد دیوانی حاصل از جریمه ٔ مختلس یا مال بلا و ارث یا مال گمشده و یا مال غائب مفقودالاثر بلاوارث : و طیارات دیوان و توفیرات خزانه الا ب
معنی طیار
طیار. [ طَ ] (ع اِ) نظم و ترتیب . || زینت . || زیور (به جواهر آراسته ). (دزی ج 2 ص 79).
معنی طی کش
طی کش . [ طَ / طِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) روزه دارنده ٔ طی ، و روزه ٔ طی چنان باشد که بعد سه روز طعام خورند اگرچه به وقت شام به سه چهار قطره آب افطار میکنند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
معنی طیادی
طیادی . [ طَ ](ع ص ، اِ) ج ِ طادیة، بمعنی دیرینه . (منتهی الارب ).
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی طیاح","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
طیاح .[ ] (ع اِ) آثار. خرابه ها. بقایا. (دزی ج 2 ص 78).
- توضیحات بیشتر درباره طیاح
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی طیار","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
طیار. [ طَی ْ یا ] (اِخ ) لقب جعفربن ابیطالب بن عبدالمطلب عم ّ حضرت پیغمبر صلواة اﷲ و سلامه علیه ، و علت این لقب آن است که چون در غزوه ٔ موته هر دو دست مبارک وی را کُفار قطع کردند و وی درفش لشکر اسلام - توضیحات بیشتر درباره طیار
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی طیارات","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
طیارات . [ طَی ْ یا ] (ع اِ) ج ِ طَیّاره . رجوع به طَیّارة شود. درآمد دیوانی حاصل از جریمه ٔ مختلس یا مال بلا و ارث یا مال گمشده و یا مال غائب مفقودالاثر بلاوارث : و طیارات دیوان و توفیرات خزانه الا ب - توضیحات بیشتر درباره طیارات
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی طیار","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
طیار. [ طَ ] (ع اِ) نظم و ترتیب . || زینت . || زیور (به جواهر آراسته ). (دزی ج 2 ص 79).
- توضیحات بیشتر درباره طیار
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی طی کش","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
طی کش . [ طَ / طِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) روزه دارنده ٔ طی ، و روزه ٔ طی چنان باشد که بعد سه روز طعام خورند اگرچه به وقت شام به سه چهار قطره آب افطار میکنند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
- توضیحات بیشتر درباره طی کش
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی طیادی","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
طیادی . [ طَ ](ع ص ، اِ) ج ِ طادیة، بمعنی دیرینه . (منتهی الارب ).
- توضیحات بیشتر درباره طیادی
"}}
]}