معنی طرماج
طرماج . [ طَ ] (اِخ ) موضعی است در قول ابووجزه ٔ سعدی آنجا که گوید :
کأن َّ صوت حداها و القرین بها
ترجیع مغترب نشوان لجلاج
نعب ُ الاشاهیب فی الأخبار یجمعها
و اللیل ساقطة اوراقه داج
حتی اذاما ایالات ٌ جرت برحاً
و قد ربعن الشوی عن ماء طرماج .
(از معجم البلدان ).
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
طرماج
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی طرماج
ترجمه طرماج
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه طرماج
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی طرماح
طرماح . [ طِ رِم ْ ما ] (اِخ ) ابن الحکیم . شاعری است . (منتهی الارب ). المکنی بأبی ضَبّة و یقال اسمه حکم بن الحکیم ، وُلد بالشام و انتقل الی الکوفة. قال الجاحظ: کان یؤدّب الاطفال ، فیخرجون من عنده
معنی طرم
طرم . [ طُ رُ ] (اِ صوت ) بانگ دهل و نقاره باشد. (برهان ) (آنندراج ).
معنی طرماوداس
طرماوداس . [ ] (معرب ، اِ) به سریانی بُخور مریم است . (فهرست مخزن الادویة).
معنی طرمحانیة
طرمحانیة. [ طَ م َ نی ی َ ] (ع اِمص ) خودنمائی . بزرگ منشی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
معنی طرم
طرم . [ طُ ] (ع اِ) کوره ٔ آتش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کانون آتش . (منتخب اللغات ). || درختی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
معنی طرم باز
طرم باز. [ طُ رُ] (نف مرکب ) آنکه طُرُم بازد. رجوع به طُرُم شود.
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی طرماح","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
طرماح . [ طِ رِم ْ ما ] (اِخ ) ابن الحکیم . شاعری است . (منتهی الارب ). المکنی بأبی ضَبّة و یقال اسمه حکم بن الحکیم ، وُلد بالشام و انتقل الی الکوفة. قال الجاحظ: کان یؤدّب الاطفال ، فیخرجون من عنده - توضیحات بیشتر درباره طرماح
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی طرم","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
طرم . [ طُ رُ ] (اِ صوت ) بانگ دهل و نقاره باشد. (برهان ) (آنندراج ).
- توضیحات بیشتر درباره طرم
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی طرماوداس","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
طرماوداس . [ ] (معرب ، اِ) به سریانی بُخور مریم است . (فهرست مخزن الادویة).
- توضیحات بیشتر درباره طرماوداس
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی طرمحانیة","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
طرمحانیة. [ طَ م َ نی ی َ ] (ع اِمص ) خودنمائی . بزرگ منشی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
- توضیحات بیشتر درباره طرمحانیة
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی طرم","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
طرم . [ طُ ] (ع اِ) کوره ٔ آتش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کانون آتش . (منتخب اللغات ). || درختی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
- توضیحات بیشتر درباره طرم
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی طرم باز","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
طرم باز. [ طُ رُ] (نف مرکب ) آنکه طُرُم بازد. رجوع به طُرُم شود.
- توضیحات بیشتر درباره طرم باز
"}}
]}