معنی مندعی
مندعی . [ م ُ دَ] (ع ص ) جواب دهنده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به اندعاء شود.
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
مندعی
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی مندعی
ترجمه مندعی
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه مندعی
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی مندق
مندق . [ م ُ دَق ق ] (ع ص ) کوفته و شکسته . (آنندراج )(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کوفته شده و خردشده . (ناظم الاطباء). رجوع به اندقاق شود. || در کوفته شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
معنی مندغة
مندغة. [ م ِ دَ غ َ ] (ع اِ) پر که بر نان زنند. منسغة. (مهذب الاسماء). پر کلیچه و نان که از پرهای مرغ و آهن باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). دسته ای از پرهای دنب مرغ و جز آن که به هم بسته و نانوا، نان
معنی مندفه
مندفه . [ م ُ دَ ف َ / ف ِ ] (از ع ،ص ) پنبه ٔ ندف کرده و فراهم آورده که به هندی گاله گویند. (غیاث ) (آنندراج ).
معنی مندکم
مندکم . [ م ُ دَ ک ِ ] (ع ص ) درآینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آنکه به زور درمی آید. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به اندکام شود.
معنی مندک
مندک . [ م َ دَ ] (از ع ، ص ) کساد و ناروایی متاع و کالا باشد. (فرهنگ جهانگیری ). کسادی و ناروایی اسباب و کالا باشد. (برهان ). کساد و ناروا و بی قیمتی متاع و کالا. (انجمن آرا) (آنندراج ). جهانگیری ورش
معنی مندعوره
مندعوره . [ م ُ دَ رَ / رِ ] (معرب ، اِ)به لغت رومی بیخ لفاح بری است و لفاح میوه ٔ مردم گیاه است . اگر در شراب به خورد کسی دهند بیهوش گردد. (برهان ) (آنندراج ). مصحف «مندغوره » = منداغورس . (حاشیه ٔ ب
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی مندق","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
مندق . [ م ُ دَق ق ] (ع ص ) کوفته و شکسته . (آنندراج )(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کوفته شده و خردشده . (ناظم الاطباء). رجوع به اندقاق شود. || در کوفته شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- توضیحات بیشتر درباره مندق
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی مندغة","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
مندغة. [ م ِ دَ غ َ ] (ع اِ) پر که بر نان زنند. منسغة. (مهذب الاسماء). پر کلیچه و نان که از پرهای مرغ و آهن باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). دسته ای از پرهای دنب مرغ و جز آن که به هم بسته و نانوا، نان - توضیحات بیشتر درباره مندغة
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی مندفه","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
مندفه . [ م ُ دَ ف َ / ف ِ ] (از ع ،ص ) پنبه ٔ ندف کرده و فراهم آورده که به هندی گاله گویند. (غیاث ) (آنندراج ).
- توضیحات بیشتر درباره مندفه
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی مندکم","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
مندکم . [ م ُ دَ ک ِ ] (ع ص ) درآینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آنکه به زور درمی آید. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به اندکام شود.
- توضیحات بیشتر درباره مندکم
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی مندک","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
مندک . [ م َ دَ ] (از ع ، ص ) کساد و ناروایی متاع و کالا باشد. (فرهنگ جهانگیری ). کسادی و ناروایی اسباب و کالا باشد. (برهان ). کساد و ناروا و بی قیمتی متاع و کالا. (انجمن آرا) (آنندراج ). جهانگیری ورش - توضیحات بیشتر درباره مندک
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی مندعوره","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
مندعوره . [ م ُ دَ رَ / رِ ] (معرب ، اِ)به لغت رومی بیخ لفاح بری است و لفاح میوه ٔ مردم گیاه است . اگر در شراب به خورد کسی دهند بیهوش گردد. (برهان ) (آنندراج ). مصحف «مندغوره » = منداغورس . (حاشیه ٔ ب - توضیحات بیشتر درباره مندعوره
"}}
]}