معنی ملجاء
ملجاء. [ م ُ ج َءْ ] (ع ص ) به ستم به کاری داشته . مجبور. مضطر. درمانده . ناچار. ناگزیر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : هم به خدمت و مراعات تو ملجاء تواند بود و هم به حکم و فرمان تو ملجم . (مرزبان نامه چ قزوینی ص 150). و رجوع به الجاء شود.
- ملجاء شدن ؛ ناگزیر شدن . مضطر شدن . ناچار شدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- ملجاء کردن ؛ ناگزیر کردن . مجبور کردن . (یادداشت ایضاً).
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
ملجاء
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی ملجاء
ترجمه ملجاء
ملجاء: refuge
ملجاء: shelter
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه ملجاء
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی ملجکث
ملجکث . [ ] (اِخ ) دهی است [از خلخ ] به براکوه نهاده آبادان و بانعمت و پادشاهی خلخ بدانجاست . (از حدود العالم چ دانشگاه ص 82).
معنی ملچخ
ملچخ . [ م ِ چ َ ] (اِ) سنگی را گویند که در فلاخن گذارند و اندازند. (برهان ). سنگ فلاخن را گویند. (آنندراج ). سنگی که در فلاخن برای انداختن گذارند. (ناظم الاطباء).
معنی ملجمان
ملجمان . [ ] (اِخ ) شهری است از زنگ بر کرانه ٔ دریای و جای بازرگانان است که آنجا روند. (حدود العالم چ دانشگاه ص 196).
معنی ملجم
ملجم . [ م ُ ج ِ ] (ع ص ) لگام کننده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به الجام شود.
معنی ملجون
ملجون . [ م َ ] (ع ص ) برگ کوفته ٔ به آرد و یا به هسته ٔ خرما و یا به جو آمیخته برای خوراک شتر. (از ناظم الاطباء).
معنی ملچ مولوچ
ملچ مولوچ .[ م َ ل َ / م ِ ل ِ ] (اِ صوت ) نام آواز که از دهان برآید چون کودکی یا پیری بی دندان که چیزی آبدار جود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مَلَچ شود.
- ملچ مولوچ کردن ؛ آواز کردن دهان
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی ملجکث","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
ملجکث . [ ] (اِخ ) دهی است [از خلخ ] به براکوه نهاده آبادان و بانعمت و پادشاهی خلخ بدانجاست . (از حدود العالم چ دانشگاه ص 82).
- توضیحات بیشتر درباره ملجکث
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی ملچخ","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
ملچخ . [ م ِ چ َ ] (اِ) سنگی را گویند که در فلاخن گذارند و اندازند. (برهان ). سنگ فلاخن را گویند. (آنندراج ). سنگی که در فلاخن برای انداختن گذارند. (ناظم الاطباء).
- توضیحات بیشتر درباره ملچخ
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی ملجمان","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
ملجمان . [ ] (اِخ ) شهری است از زنگ بر کرانه ٔ دریای و جای بازرگانان است که آنجا روند. (حدود العالم چ دانشگاه ص 196).
- توضیحات بیشتر درباره ملجمان
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی ملجم","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
ملجم . [ م ُ ج ِ ] (ع ص ) لگام کننده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به الجام شود.
- توضیحات بیشتر درباره ملجم
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی ملجون","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
ملجون . [ م َ ] (ع ص ) برگ کوفته ٔ به آرد و یا به هسته ٔ خرما و یا به جو آمیخته برای خوراک شتر. (از ناظم الاطباء).
- توضیحات بیشتر درباره ملجون
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی ملچ مولوچ","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
ملچ مولوچ .[ م َ ل َ / م ِ ل ِ ] (اِ صوت ) نام آواز که از دهان برآید چون کودکی یا پیری بی دندان که چیزی آبدار جود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مَلَچ شود.
- ملچ مولوچ کردن ؛ آواز کردن دهان - توضیحات بیشتر درباره ملچ مولوچ
"}}
]}