معنی مضایق
مضایق . [ م ُ ی ِ ](ع ص ) سختگیر. تنگ گیرنده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : ... بر مقتضای فرمان سوی ایشان رفت و آنچه واجب بود از وظایف این خدمت بجای آورد واسترضاء جوانب ... از مضایق و مسامح و منافق و مناصح ... به اتمام رسانید. (مرزبان نامه چ بارانی ص 172).
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
مضایق
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی مضایق
خودداری : ابا، اجتناب، استنکاف، امتناع، امساک، پرهیز، تحاشی، جلوگیری، دریغ، سرپیچی، بردباری، خویشتنداری، شکیبایی، کف، مضایقه، ممانعت، نکول
خودداری کردن : 1 امتناع کردن، امتناع ورزیدن، استنکاف ورزیدن، تحاشی کردن 2 تمرد کردن، سرپیچی کردن 3 مضایقه کردن 4 ممانعت کردن، جلوگیری کردن 5 خویشتنداری کردن، بردباری کردن، شکیبایی کردن
دریغ: 1 افسوس، اندوه، پشیمانی، تاسف، تحسر 2 خودداری، مضایقه 3 واحسرتا، هیهات
مضایق : 1 تنگناها، مضیقهها و فراخناها 2 گذرگاههای صعبالعبور
مضایقه : 1 خودداری، دریغ، فروگذاری 2 تنگ گرفتن، خودداری کردن، دریغ ورزیدن، سخت گرفتن
ترجمه مضایق
مضایقه: refusal
مضایقه کردن: refuse
مضایقه کننده: sparing
مضایقه: sparing
مضایقه داشتن: withhold
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه مضایق
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی مضبعة
مضبعة. [م ُ ض َب ْ ب َ ع َ ] (ع ص ) ناقة مضبعة؛ ناقه ای که سینه ٔآن پیش شده باشد و هر دو بازوی آن باز گردیده باشد.(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
معنی مضبب
مضبب . [ م ُ ض َب ْ ب ِ ] (ع ص ) آن که در سوراخ سوسمار آب ریزد تا بیرون آرد یا آن که بر سوراخ آن دست را بجنباند و حرکت دهد تا سوسمار به گمان مار، دم را برآرد تا بزند مار را پس آن کس بگیرد دم او را و ش
معنی مضایقه
مضایقه . [ م ُ ی َ / ی ِ ق َ / ق ِ ] (از ع ، اِمص ) مضایقة. مضایقت . خودداری و سخت گیری در دادن چیزی یا کردن کاری . تنگ گرفتن و سخت گیری کردن . دریغ کردن . خویشتن داری . دریغ داشتن . (یادداشت مؤلف )
معنی مضبب
مضبب . [ م ُ ض َب ْ ب َ ] (ع ص ) باب مضبب ، در که بر آن ضباب آهن باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). دری که بر آن گل میخ آهن باشد. (ناظم الاطباء).
معنی مضایق
مضایق . [ م َ ی ِ ] (ع اِ) مضائق . ج ِ مضیق . مکانهای تنگ . تنگناها. تنگی ها در مکان و امور. کارهای سخت : به تعجیل سوی ناتل ... رفتند بر آن جمله که به ناتل که آنجا مضایق است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 46
معنی مضاهات
مضاهات . [ م ُ ] (ع مص ) به چیزی مانند شدن . (آنندراج ) (غیاث ). شباهت به دیگری داشتن . (ناظم الاطباء) : کس را از افاضل جهان مایه و پایه ٔ مضاهات و مباهات او نبود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 284
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی مضبعة","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
مضبعة. [م ُ ض َب ْ ب َ ع َ ] (ع ص ) ناقة مضبعة؛ ناقه ای که سینه ٔآن پیش شده باشد و هر دو بازوی آن باز گردیده باشد.(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
- توضیحات بیشتر درباره مضبعة
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی مضبب","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
مضبب . [ م ُ ض َب ْ ب ِ ] (ع ص ) آن که در سوراخ سوسمار آب ریزد تا بیرون آرد یا آن که بر سوراخ آن دست را بجنباند و حرکت دهد تا سوسمار به گمان مار، دم را برآرد تا بزند مار را پس آن کس بگیرد دم او را و ش - توضیحات بیشتر درباره مضبب
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی مضایقه","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
مضایقه . [ م ُ ی َ / ی ِ ق َ / ق ِ ] (از ع ، اِمص ) مضایقة. مضایقت . خودداری و سخت گیری در دادن چیزی یا کردن کاری . تنگ گرفتن و سخت گیری کردن . دریغ کردن . خویشتن داری . دریغ داشتن . (یادداشت مؤلف ) - توضیحات بیشتر درباره مضایقه
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی مضبب","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
مضبب . [ م ُ ض َب ْ ب َ ] (ع ص ) باب مضبب ، در که بر آن ضباب آهن باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). دری که بر آن گل میخ آهن باشد. (ناظم الاطباء).
- توضیحات بیشتر درباره مضبب
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی مضایق","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
مضایق . [ م َ ی ِ ] (ع اِ) مضائق . ج ِ مضیق . مکانهای تنگ . تنگناها. تنگی ها در مکان و امور. کارهای سخت : به تعجیل سوی ناتل ... رفتند بر آن جمله که به ناتل که آنجا مضایق است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 46 - توضیحات بیشتر درباره مضایق
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی مضاهات","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
مضاهات . [ م ُ ] (ع مص ) به چیزی مانند شدن . (آنندراج ) (غیاث ). شباهت به دیگری داشتن . (ناظم الاطباء) : کس را از افاضل جهان مایه و پایه ٔ مضاهات و مباهات او نبود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 284 - توضیحات بیشتر درباره مضاهات
"}}
]}