معنی مخرم
مخرم . [ م ُ خ َرْ رِ ] (اِخ ) نام یکی از محله های بغداداست . (از اعلام زرکلی ج 8 ص 72). محله ای است به بغداد مر یزیدبن مخرم را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). محله ای است در بغداد که بین رصافه و نهر معلی واقع شده و خانه ٔ سلاطین خلف در آن بوده است که آن خانه ها را امام ناصر منسوب به مخرم بن یزید خراب کرد و بعضی گفته اند که از اقطاعات عمربن الخطاب بود. (از مراصد الاطلاع ).
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
مخرم
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی مخرم
ترجمه مخرم
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه مخرم
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی مخرنبق
مخرنبق . [ م ُ رَم ْ ب ِ ] (ع ص ) خاموش و دوسنده به زمین و فی المثل : مخرنبق لینباع ؛ ای ساکت لداهیة یریدها. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سر فروافکنده ٔ خاموش و ساکت . المثل : مخرنب
معنی مخرم
مخرم .[ م ُ خ َرْ رِ ] (اِخ ) ابن حزن بن زیادبن الحارث بن کعب المذحجی . یکی از شعرای دوران جاهلیت است ، و به نام مادرش «فکهة» شهرت داست . (از اعلام زرکلی ج 8 ص 72).
معنی مخرمة
مخرمة. [ م ُ خ َرْ رَ م َ ] (ع ص ) گوسپند بریده گوش . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
معنی مخروش
مخروش . [ م َ ] (ع ص ) خراشیده شده ، مشتق از خرش بالفتح که به معنی خراشیدن است و در این لفظ نوعی از قبیل توافق لسانین است در عربی و فارسی . (غیاث ) (آنندراج ). || شتری که بر وی داغ خراش نهاده باشند. (
معنی مخرقة
مخرقة. [ م ِ رَ ق َ ] (ع اِ) تیغ چوبین که بعضی قلندران دارند. (غیاث ) (آنندراج ) (منتهی الارب ). || آلت بازی . || خرقه ٔ درویشان . (غیاث ) (آنندراج ).
معنی مخرم
مخرم . [ م ُ رِ ] (ع ص ) مرگ از بیخ برکننده ٔ مردم . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی مخرنبق","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
مخرنبق . [ م ُ رَم ْ ب ِ ] (ع ص ) خاموش و دوسنده به زمین و فی المثل : مخرنبق لینباع ؛ ای ساکت لداهیة یریدها. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سر فروافکنده ٔ خاموش و ساکت . المثل : مخرنب - توضیحات بیشتر درباره مخرنبق
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی مخرم","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
مخرم .[ م ُ خ َرْ رِ ] (اِخ ) ابن حزن بن زیادبن الحارث بن کعب المذحجی . یکی از شعرای دوران جاهلیت است ، و به نام مادرش «فکهة» شهرت داست . (از اعلام زرکلی ج 8 ص 72).
- توضیحات بیشتر درباره مخرم
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی مخرمة","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
مخرمة. [ م ُ خ َرْ رَ م َ ] (ع ص ) گوسپند بریده گوش . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
- توضیحات بیشتر درباره مخرمة
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی مخروش","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
مخروش . [ م َ ] (ع ص ) خراشیده شده ، مشتق از خرش بالفتح که به معنی خراشیدن است و در این لفظ نوعی از قبیل توافق لسانین است در عربی و فارسی . (غیاث ) (آنندراج ). || شتری که بر وی داغ خراش نهاده باشند. ( - توضیحات بیشتر درباره مخروش
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی مخرقة","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
مخرقة. [ م ِ رَ ق َ ] (ع اِ) تیغ چوبین که بعضی قلندران دارند. (غیاث ) (آنندراج ) (منتهی الارب ). || آلت بازی . || خرقه ٔ درویشان . (غیاث ) (آنندراج ).
- توضیحات بیشتر درباره مخرقة
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی مخرم","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
مخرم . [ م ُ رِ ] (ع ص ) مرگ از بیخ برکننده ٔ مردم . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
- توضیحات بیشتر درباره مخرم
"}}
]}