معنی مبالطة
مبالطة. [ م ُ ل َ طَ ] (ع مص ) عیب کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ترک کردن کسی را و از او گریختن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). || کوشش کردن در شناوری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || به شمشیر زدن یکدیگر را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مجادله . (تاج المصادربیهقی ). || فرود آمدن کسی را در جنگ . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
مبالطة
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی مبالطة
ترجمه مبالطة
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه مبالطة
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی مبالغ
مبالغ.[ م َ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ مبلغ. به محاوره ٔ فارسی مال راگویند. (آنندراج ). وجوه . پولها. (فرهنگ فارسی معین ). مبلغها و زرهای بسیار. (ناظم الاطباء) :
تا به چهل سال که بالغ شود
خرج سفرهاش مبالغ شود.
معنی مباهرت
مباهرت . [ م ُ هََ رَ ](ع اِمص ) (از «مباهرة» عربی ) مفاخرت کردن . مباهات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مباهرة شود.
معنی مبال
مبال . [ م َ ] (ع اِ) جای بول یعنی محل پیشاب . (غیاث ) (آنندراج ). طهارت خانه . آبریز. حاجت خانه . مبرز. خلا. آبخانه . مخرج . مذهب . مستراح . کنیف . ادبخانه . طشت خانه . بیرون . سرآب . آبشتنگاه . بیت
معنی مباهات
مباهات . [ م ُ ] (ع اِمص ) (از «مباهاة» عربی ) نازیدن و تفاخر کردن به چیزی . (غیاث ). مأخود ازتازی ، تفاخر و ناز ومدح و ستایش بی جا و خودبینی و غرور و نخوت و خودستائی و مدح و ستایش و بزرگی و جلال . (
معنی مباهتة
مباهتة. [ م ُ هََ ت َ ] (ع مص ) دروغ بافتن . (منتهی الارب ). دروغ بافتن و دروغ بستن و بهتان گفتن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
معنی مبالغه
مبالغه . [ م ُ ل َ غ َ ] (ع اِمص ) (از «مبالغة» عربی ) سخت کوشیدن در کاری . (غیاث ). مأخوذ ازتازی ، کوشش و سعی و جهد و سعی بلیغ. (ناظم الاطباء). به پایان رسیدن جهد در کاری . اجتهاد در امری . (یاددا
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی مبالغ","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
مبالغ.[ م َ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ مبلغ. به محاوره ٔ فارسی مال راگویند. (آنندراج ). وجوه . پولها. (فرهنگ فارسی معین ). مبلغها و زرهای بسیار. (ناظم الاطباء) :
تا به چهل سال که بالغ شود
خرج سفرهاش مبالغ شود. - توضیحات بیشتر درباره مبالغ
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی مباهرت","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
مباهرت . [ م ُ هََ رَ ](ع اِمص ) (از «مباهرة» عربی ) مفاخرت کردن . مباهات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مباهرة شود.
- توضیحات بیشتر درباره مباهرت
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی مبال","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
مبال . [ م َ ] (ع اِ) جای بول یعنی محل پیشاب . (غیاث ) (آنندراج ). طهارت خانه . آبریز. حاجت خانه . مبرز. خلا. آبخانه . مخرج . مذهب . مستراح . کنیف . ادبخانه . طشت خانه . بیرون . سرآب . آبشتنگاه . بیت - توضیحات بیشتر درباره مبال
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی مباهات","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
مباهات . [ م ُ ] (ع اِمص ) (از «مباهاة» عربی ) نازیدن و تفاخر کردن به چیزی . (غیاث ). مأخود ازتازی ، تفاخر و ناز ومدح و ستایش بی جا و خودبینی و غرور و نخوت و خودستائی و مدح و ستایش و بزرگی و جلال . ( - توضیحات بیشتر درباره مباهات
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی مباهتة","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
مباهتة. [ م ُ هََ ت َ ] (ع مص ) دروغ بافتن . (منتهی الارب ). دروغ بافتن و دروغ بستن و بهتان گفتن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- توضیحات بیشتر درباره مباهتة
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی مبالغه","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
مبالغه . [ م ُ ل َ غ َ ] (ع اِمص ) (از «مبالغة» عربی ) سخت کوشیدن در کاری . (غیاث ). مأخوذ ازتازی ، کوشش و سعی و جهد و سعی بلیغ. (ناظم الاطباء). به پایان رسیدن جهد در کاری . اجتهاد در امری . (یاددا - توضیحات بیشتر درباره مبالغه
"}}
]}