معنی لک
لک . [ ل َ ] (اِ) نامی که در شفارود به کراث دهند. رجوع به کراث شود.
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
لک
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی لک
آسمان: 1 سپهر، سما، طارم، عرش، فلک، کرسی، گردون 2 فضا، هوا و زمین
آسمانی: 1 هوایی 2 فلکی 3 عرشی، قدسی، ملکوتی 4 آبیرنگ و ارضی، خاکی، زمینی
آقا: 1 ارباب، افندی، خداوندگار، خواجه، سرور، سید، صاحب، کارفرما، مالک، مخدوم 2 بابا، پدر 3 شوهر، همسر و مخدوم
آلبوم: کلکسیون، مجموعه
آیین: 1 رسم، روال، روش، شیوه، عادت، منوال 2 دین، شرع، شریعت، طریقت، کیش، مذهب 3 طریقه، مسلک، مشرب، نحله 2 سنت، قاعده، قانون، مراسم، مقررات، نظم، هنجار 3 آذینبندی، جشن، زیب، زینت، شهرآرایی 4 آدابدانی، اتیکت، ادب، تشریفات، نزاکت 5 سر
ترجمه لک
بالکن: balcony
غلغلک شدن: be tickled
ملکه شدن: become a habit
فلکه: belt pulley
مالکیت مجدد یافتن: repossess
لک: shell
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه لک
سخن اُرد بزرگ: دوستان فراوان نشان دهنده کامیابی در زندگی نیست، بلکه بیانگر نابودی زمان به گونه ای گسترده است.
سخن اُرد بزرگ: دوستان فراوان نشان دهنده کامیابی در زندگی نیست، بلکه بیانگر نابودی زمان به گونه ای گسترده است.
سخن برایان تریسی: مشکلات ما را متوقف نمی کنند، بلکه به ما آموزش می دهند.
من کجا باور کنم آن دزد را *** دزد کى داند ثواب و مزد را
باز جواب گفتن ابلیس معاویه را ***
گفت ما اول فرشته بودهایم *** راه طاعت را به جان پیمودهایم
سالکان راه را محرم بدیم *** ساکنان عرش را هم دم بدیم
پیشهى اول کجا از دل رود *** مهر اول کى ز دل بیرون شود
در سفر گر روم بینى یا ختن *** از دل تو کى رود حب الوطن
ما هم از مستان این مى بودهایم *** عاشقان درگه وى بودهایم
ناف ما بر مهر او ببریدهاند *** عشق او در جان ما کاریدهاند
روز نیکو دیدهایم از روزگار *** آب رحمت خوردهایم اندر بهار
نه که ما را دست فضلش کاشته ست *** از عدم ما را نه او برداشته ست
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی لک
لک . [ ل ُ ] (اِ) لُکّه . نوعی از رفتن اشتر. قسمی از رفتن اسب و جز آن : لک رفتن ، لکه رفتن . رجوع به لک رفتن و لکه رفتن در ردیف خود شود. || مخفف لوک که نوعی از شتر است :
شافی ز بهر... تو ترتیب داده ا
معنی لک
لک . [ ل ِ ] (اِ) جانوری است پرنده که گوشت لذیذ دارد و آن را لیک و لیکک نیز گویند. (جهانگیری ). جانوری است پرنده که گوشت لذیذی دارد و آن را خرچال میگویند. (برهان ). مرغ کاروانک که لیک و لیکک نیز گویند
معنی لک آوردن
لک آوردن . [ ل َ وَ دَ ] (مص مرکب ) لک آوردن چشم ؛ نقطه ای از سپیدی و یا سیاهی و یا سرخی در آن ظاهر شدن .
معنی لک
لک . [ ل َک ک ] (ع اِ) گوشت . || آمیزش . (منتهی الارب ).
معنی لک
لک . [ ل َ ] (اِخ ) نام طایفه ای از ایلات کرد ایران که در کلیائی کرمانشاه و همدان و اصفهان و کردستان و اسفندآباد و چهارکاوه و علی وردی مسکن دارند.
معنی لک
لک . [ ل ُک ک ] (اِخ ) شهری است به اندلس . (منتهی الارب ). قریه ای به اسپانیا.
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی لک","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
لک . [ ل ُ ] (اِ) لُکّه . نوعی از رفتن اشتر. قسمی از رفتن اسب و جز آن : لک رفتن ، لکه رفتن . رجوع به لک رفتن و لکه رفتن در ردیف خود شود. || مخفف لوک که نوعی از شتر است :
شافی ز بهر... تو ترتیب داده ا - توضیحات بیشتر درباره لک
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی لک","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
لک . [ ل ِ ] (اِ) جانوری است پرنده که گوشت لذیذ دارد و آن را لیک و لیکک نیز گویند. (جهانگیری ). جانوری است پرنده که گوشت لذیذی دارد و آن را خرچال میگویند. (برهان ). مرغ کاروانک که لیک و لیکک نیز گویند - توضیحات بیشتر درباره لک
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی لک آوردن","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
لک آوردن . [ ل َ وَ دَ ] (مص مرکب ) لک آوردن چشم ؛ نقطه ای از سپیدی و یا سیاهی و یا سرخی در آن ظاهر شدن .
- توضیحات بیشتر درباره لک آوردن
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی لک","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
لک . [ ل َک ک ] (ع اِ) گوشت . || آمیزش . (منتهی الارب ).
- توضیحات بیشتر درباره لک
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی لک","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
لک . [ ل َ ] (اِخ ) نام طایفه ای از ایلات کرد ایران که در کلیائی کرمانشاه و همدان و اصفهان و کردستان و اسفندآباد و چهارکاوه و علی وردی مسکن دارند.
- توضیحات بیشتر درباره لک
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی لک","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
لک . [ ل ُک ک ] (اِخ ) شهری است به اندلس . (منتهی الارب ). قریه ای به اسپانیا.
- توضیحات بیشتر درباره لک
"}}
]}