معنی لقیطة
لقیطة. [ ل َ طَ ] (اِ) چاهی است به اجاء در کنار آن و به بویره معروف است . (از معجم البلدان ).
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
لقیطة
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی لقیطة
ترجمه لقیطة
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه لقیطة
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی لقیطة
لقیطة. [ ل َ طَ ] (اِخ ) آبی است غنی را و میان آن و مذعا کمتر از دو روز راه باشد. (از معجم البلدان ).
معنی لقیط
لقیط. [ ل َ ] (اِخ ) مکنی به ابوالمشا. تابعی و محدث است .
معنی لقیط
لقیط. [ ل َ ] (اِخ ) ابوالعاص . لقیطبن الربیعبن عبدالعزی بن عبدشمس بن عبدمناف القرشی العبشمی . صحابی است . رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
معنی لقیط
لقیط. [ ل َ ] (اِخ ) الدوسی والدایاد. ذکره بعضهم و هو وهم . قال اسلم فی تاریخ واسطحدثنا جابربن الکردی و احمدبن سهل بن علی قالا حدثنا ابوسفیان الحمیری عن الضحاک بن حمیدة عن غیلان بن جامع عن ایادبن لقیط
معنی لقینة
لقینة. [ ل َ ق َ ن َ ] (ع اِ) ماده ٔ لزجی که از چشم خارج شود. (دزی ). ژفک . پیخ . پیخال .
معنی لقیطة
لقیطة. [ ل َ طَ ] (ع ص ) خوار. (منتهی الارب ). مرد خوار. (مهذب الاسماء). || ناکس و فرومایه خواه زن و خواه مرد. || بئر لقیطة؛ چاه کهنه ٔ عادی که ناگاه برافتد. لقیط. || بنواللقیطة؛ گروهی است از عرب .
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی لقیطة","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
لقیطة. [ ل َ طَ ] (اِخ ) آبی است غنی را و میان آن و مذعا کمتر از دو روز راه باشد. (از معجم البلدان ).
- توضیحات بیشتر درباره لقیطة
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی لقیط","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
لقیط. [ ل َ ] (اِخ ) مکنی به ابوالمشا. تابعی و محدث است .
- توضیحات بیشتر درباره لقیط
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی لقیط","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
لقیط. [ ل َ ] (اِخ ) ابوالعاص . لقیطبن الربیعبن عبدالعزی بن عبدشمس بن عبدمناف القرشی العبشمی . صحابی است . رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
- توضیحات بیشتر درباره لقیط
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی لقیط","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
لقیط. [ ل َ ] (اِخ ) الدوسی والدایاد. ذکره بعضهم و هو وهم . قال اسلم فی تاریخ واسطحدثنا جابربن الکردی و احمدبن سهل بن علی قالا حدثنا ابوسفیان الحمیری عن الضحاک بن حمیدة عن غیلان بن جامع عن ایادبن لقیط - توضیحات بیشتر درباره لقیط
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی لقینة","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
لقینة. [ ل َ ق َ ن َ ] (ع اِ) ماده ٔ لزجی که از چشم خارج شود. (دزی ). ژفک . پیخ . پیخال .
- توضیحات بیشتر درباره لقینة
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی لقیطة","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
لقیطة. [ ل َ طَ ] (ع ص ) خوار. (منتهی الارب ). مرد خوار. (مهذب الاسماء). || ناکس و فرومایه خواه زن و خواه مرد. || بئر لقیطة؛ چاه کهنه ٔ عادی که ناگاه برافتد. لقیط. || بنواللقیطة؛ گروهی است از عرب . - توضیحات بیشتر درباره لقیطة
"}}
]}