معنی کلمدان
کلمدان . [ ک ُ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیشه است که در بخش مرکزی شهرستان بابل واقع است و 115 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
کلمدان
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی کلمدان
ترجمه کلمدان
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه کلمدان
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی کلمه
کلمه . [ ک َ ل ِ م َ ] (ع اِ)کلمة. سخن . گفتار. (فرهنگ فارسی معین ) :
حرز جان ساز ادب کاین کلمه
بر سر افسر کسری رقم است .
خاقانی .
نوح بن منصور کلمه ٔ او به سمع رضا اصغا نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی
معنی کلمچی
کلمچی . [ ک َل ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) در تنگسوق نامه ٔ ایلخانی رشیدالدین فضل اﷲ این کلمه معادل مترجم و ترجمان آمده است . (فرهنگ فارسی معین ).
معنی کلنج
کلنج . [ ک ِ ل َ ] (اِ) بمعنی چرک و وسخ باشد. || بمعنی عُجْب و خودستایی و تکبر وتجبر هم آمده است . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || انگشت کوچک و خنصر. (ناظم الاطباء).
معنی کلموژ
کلموژ. [ ک َ ] (اِ) چلپاسه و وزغه را گویند. (برهان ). چلباسه و وزغه را گویند و در نسخه ٔ سروری سوسمار گفته که مارپلاس نیز گویند. (آنندراج ). کلپاسه ای که سر آن به مار ماند. (ناظم الاطباء). چلپاسه . ما
معنی کلمه
کلمه . [ ک ُ م ِ ] (اِ) رجوع به کله مه (نوعی ماهی ) شود.
معنی کلمل
کلمل . [ ک َ م َ ] (اِ) کَلکَل . هرزه گویی . (آنندراج ). و رجوع به کَلکَل شود.
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی کلمه","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
کلمه . [ ک َ ل ِ م َ ] (ع اِ)کلمة. سخن . گفتار. (فرهنگ فارسی معین ) :
حرز جان ساز ادب کاین کلمه
بر سر افسر کسری رقم است .
خاقانی .
نوح بن منصور کلمه ٔ او به سمع رضا اصغا نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی - توضیحات بیشتر درباره کلمه
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی کلمچی","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
کلمچی . [ ک َل ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) در تنگسوق نامه ٔ ایلخانی رشیدالدین فضل اﷲ این کلمه معادل مترجم و ترجمان آمده است . (فرهنگ فارسی معین ).
- توضیحات بیشتر درباره کلمچی
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی کلنج","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
کلنج . [ ک ِ ل َ ] (اِ) بمعنی چرک و وسخ باشد. || بمعنی عُجْب و خودستایی و تکبر وتجبر هم آمده است . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || انگشت کوچک و خنصر. (ناظم الاطباء).
- توضیحات بیشتر درباره کلنج
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی کلموژ","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
کلموژ. [ ک َ ] (اِ) چلپاسه و وزغه را گویند. (برهان ). چلباسه و وزغه را گویند و در نسخه ٔ سروری سوسمار گفته که مارپلاس نیز گویند. (آنندراج ). کلپاسه ای که سر آن به مار ماند. (ناظم الاطباء). چلپاسه . ما - توضیحات بیشتر درباره کلموژ
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی کلمه","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
کلمه . [ ک ُ م ِ ] (اِ) رجوع به کله مه (نوعی ماهی ) شود.
- توضیحات بیشتر درباره کلمه
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی کلمل","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
کلمل . [ ک َ م َ ] (اِ) کَلکَل . هرزه گویی . (آنندراج ). و رجوع به کَلکَل شود.
- توضیحات بیشتر درباره کلمل
"}}
]}