معنی کتمبر
کتمبر. [ ک َ ت َ ب َ ] (ص ) کتنبر. کتنبل . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کتنبل شود.
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
کتمبر
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی کتمبر
ترجمه کتمبر
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه کتمبر
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی کتن
کتن . [ ک َ ت ِ ] (ع ص ) ریمناک . چرکین . ریمگین .
- سقاء کتن ؛ مشک چرکین و ریمناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
معنی کتم بسته
کتم بسته . [ ک ُ ت ُ ب َ ت َ ] (اِخ ) کوهی است از سلسله ٔ کوههای البرز که یکی از شعب رودخانه ٔ لار از آن سرچشمه گیرد. (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 67).
معنی کته
کته . [ ] (هندی ، اِ) کتی . اسم هندی کلب است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به کتی شود.
معنی کتنبل
کتنبل . [ ک َ تَم ْ ب َ ] (ص ) تنبل و شکم پرست . کتمبر. کتنبر. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کتنبر شود.
معنی کتنبر
کتنبر. [ ک َ تَم ْ ب َ ] (ص ) کتنبل . مردم کاهل و لندی و شکم پرست و پرخور باشد. (برهان ) (آنندراج ). کاهلی بود بسیارخوار. (اوبهی ). تنبل . (از ناظم الاطباء).
معنی کتم کردن
کتم کردن . [ ک َ ک َ ] (مص مرکب ) پوشیدن راز. (ناظم الاطباء). مکتوم کردن . کتمان کردن . تلبیس کردن . ملتبس کردن . استکتام . (یادداشت مؤلف ).
- کتم شهادت کردن ؛ امتناع از گواهی دادن . (ناظم الاطباء).
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی کتن","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
کتن . [ ک َ ت ِ ] (ع ص ) ریمناک . چرکین . ریمگین .
- سقاء کتن ؛ مشک چرکین و ریمناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
- توضیحات بیشتر درباره کتن
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی کتم بسته","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
کتم بسته . [ ک ُ ت ُ ب َ ت َ ] (اِخ ) کوهی است از سلسله ٔ کوههای البرز که یکی از شعب رودخانه ٔ لار از آن سرچشمه گیرد. (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 67).
- توضیحات بیشتر درباره کتم بسته
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی کته","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
کته . [ ] (هندی ، اِ) کتی . اسم هندی کلب است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به کتی شود.
- توضیحات بیشتر درباره کته
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی کتنبل","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
کتنبل . [ ک َ تَم ْ ب َ ] (ص ) تنبل و شکم پرست . کتمبر. کتنبر. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کتنبر شود.
- توضیحات بیشتر درباره کتنبل
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی کتنبر","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
کتنبر. [ ک َ تَم ْ ب َ ] (ص ) کتنبل . مردم کاهل و لندی و شکم پرست و پرخور باشد. (برهان ) (آنندراج ). کاهلی بود بسیارخوار. (اوبهی ). تنبل . (از ناظم الاطباء).
- توضیحات بیشتر درباره کتنبر
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی کتم کردن","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
کتم کردن . [ ک َ ک َ ] (مص مرکب ) پوشیدن راز. (ناظم الاطباء). مکتوم کردن . کتمان کردن . تلبیس کردن . ملتبس کردن . استکتام . (یادداشت مؤلف ).
- کتم شهادت کردن ؛ امتناع از گواهی دادن . (ناظم الاطباء). - توضیحات بیشتر درباره کتم کردن
"}}
]}