معنی کتمان کردن
کتمان کردن . [ ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پنهان کردن . نهان داشتن . (فرهنگ فارسی معین ). پوشیدن . نهان کردن . کتم کردن : آنگه باشد که ایشان آرزو کنند که با زمین هموار شدندی و این کتمان نکردندی . (کشف الاسرار از فرهنگ فارسی معین ).
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
کتمان کردن
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی کتمان کردن
پوشیدن: 1 دربر کردن، ملبسشدن 2 پردهپوشی کردن، پنهان کردن، کتمان کردن، مخفی کردن، مکتومنگاهداشتن، نهفتن 3 تلبیس، اختفا 4 فراگرفتن و 1 لختشدن 2 آشکار کردن، افشا کردن
ترجمه کتمان کردن
کتمان کردن: deny
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه کتمان کردن
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی کتم کردن
کتم کردن . [ ک َ ک َ ] (مص مرکب ) پوشیدن راز. (ناظم الاطباء). مکتوم کردن . کتمان کردن . تلبیس کردن . ملتبس کردن . استکتام . (یادداشت مؤلف ).
- کتم شهادت کردن ؛ امتناع از گواهی دادن . (ناظم الاطباء).
معنی کتنبر
کتنبر. [ ک َ تَم ْ ب َ ] (ص ) کتنبل . مردم کاهل و لندی و شکم پرست و پرخور باشد. (برهان ) (آنندراج ). کاهلی بود بسیارخوار. (اوبهی ). تنبل . (از ناظم الاطباء).
معنی کتن
کتن . [ ک َ ت ِ ] (ع ص ) ریمناک . چرکین . ریمگین .
- سقاء کتن ؛ مشک چرکین و ریمناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
معنی کتم
کتم . [ ک َ ] (ع مص ) پنهان داشتن چیزی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پوشیدن و پنهان کردن چیزی . (ترجمان القرآن جرجانی ص 81). پوشیدن راز. (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). کِتمان . (منتهی الارب ) (ن
معنی کتم بسته
کتم بسته . [ ک ُ ت ُ ب َ ت َ ] (اِخ ) کوهی است از سلسله ٔ کوههای البرز که یکی از شعب رودخانه ٔ لار از آن سرچشمه گیرد. (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 67).
معنی کتن
کتن . [ ک َ ت َ ] (ع مص ) آلوده شدن لب به دود و سیاهی . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دود گرفتن . (از اقرب الموارد). || چرک گردیدن . (از ناظم الاطباء). چرک گرفتن . (از اقرب الموارد). || چسبیدن
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی کتم کردن","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
کتم کردن . [ ک َ ک َ ] (مص مرکب ) پوشیدن راز. (ناظم الاطباء). مکتوم کردن . کتمان کردن . تلبیس کردن . ملتبس کردن . استکتام . (یادداشت مؤلف ).
- کتم شهادت کردن ؛ امتناع از گواهی دادن . (ناظم الاطباء). - توضیحات بیشتر درباره کتم کردن
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی کتنبر","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
کتنبر. [ ک َ تَم ْ ب َ ] (ص ) کتنبل . مردم کاهل و لندی و شکم پرست و پرخور باشد. (برهان ) (آنندراج ). کاهلی بود بسیارخوار. (اوبهی ). تنبل . (از ناظم الاطباء).
- توضیحات بیشتر درباره کتنبر
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی کتن","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
کتن . [ ک َ ت ِ ] (ع ص ) ریمناک . چرکین . ریمگین .
- سقاء کتن ؛ مشک چرکین و ریمناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
- توضیحات بیشتر درباره کتن
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی کتم","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
کتم . [ ک َ ] (ع مص ) پنهان داشتن چیزی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پوشیدن و پنهان کردن چیزی . (ترجمان القرآن جرجانی ص 81). پوشیدن راز. (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). کِتمان . (منتهی الارب ) (ن - توضیحات بیشتر درباره کتم
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی کتم بسته","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
کتم بسته . [ ک ُ ت ُ ب َ ت َ ] (اِخ ) کوهی است از سلسله ٔ کوههای البرز که یکی از شعب رودخانه ٔ لار از آن سرچشمه گیرد. (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 67).
- توضیحات بیشتر درباره کتم بسته
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی کتن","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
کتن . [ ک َ ت َ ] (ع مص ) آلوده شدن لب به دود و سیاهی . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دود گرفتن . (از اقرب الموارد). || چرک گردیدن . (از ناظم الاطباء). چرک گرفتن . (از اقرب الموارد). || چسبیدن - توضیحات بیشتر درباره کتن
"}}
]}