معنی کاریزنو
کاریزنو. [ ن ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد، در 24هزارگزی جنوب مالرو عمومی فریمان . کوهستانی و معتدل و سکنه ٔ آن 285تن است . قنات و چشمه دارد. محصول آن غلات و بنشن و تریاک و شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
کاریزنو
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی کاریزنو
ترجمه کاریزنو
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه کاریزنو
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی کاریزگردله
کاریزگردله . [ گ ُ دِ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد، واقع در 34هزارگزی جنوب خاوری فریمان و 8هزارگزی خاور مالرو عمومی فریمان .دامنه و معتدل و سکنه ٔ آن 132 تن است . قنات دارد
معنی کاریکاتور
کاریکاتور. [ ت ُ ] (فرانسوی ، اِ) تصویر مسخره ٔ چیزی که عموماً در جراید چاپ میشود. (فرهنگ نظام ).شکل و تصویر مضحک . صورتی خنده آور از شخص یا چیزی .
معنی کاز
کاز. (اِ) کازه .(جهانگیری ). زمین کنده که چهارپایان را آنجا کنند. (فرهنگ اسدی نخجوانی ). موضعی باشد که در کوه و بیابان برکنند تا بشب مردم و چهارپایان در آنجا باشند. (صحاح الفرس ). جای بر زمین فروکنده
معنی کارینیان
کارینیان . (اِخ ) حاکم نشین ناحیه ٔ «اردن » بخش «سدان » در ساحل «شیر» مصب «موز» . سکنه 2700 تن (تجمع 2400 تن ). کارخانه ٔ ریسندگی پشم دارد.
معنی کاریک علویان
کاریک علویان . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) کارک علویان . رجوع به کارک علویان شود : طغشاده ضیاع علیا خنبون که کاریک علویان گویند به وی داده بود. (تاریخ بخارا ص 72).
معنی کاریک
کاریک . (اِخ ) دهی از دهستان منگور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد، در 38500گزی جنوب باختری شوسه ٔ مهاباد، 19500گزی جنوب باختری شوسه ٔ مهاباد به سردشت ، کوهستانی ، سردسیر و سالم و سکنه ٔ آن 120 تن است . آب
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی کاریزگردله","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
کاریزگردله . [ گ ُ دِ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد، واقع در 34هزارگزی جنوب خاوری فریمان و 8هزارگزی خاور مالرو عمومی فریمان .دامنه و معتدل و سکنه ٔ آن 132 تن است . قنات دارد - توضیحات بیشتر درباره کاریزگردله
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی کاریکاتور","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
کاریکاتور. [ ت ُ ] (فرانسوی ، اِ) تصویر مسخره ٔ چیزی که عموماً در جراید چاپ میشود. (فرهنگ نظام ).شکل و تصویر مضحک . صورتی خنده آور از شخص یا چیزی .
- توضیحات بیشتر درباره کاریکاتور
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی کاز","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
کاز. (اِ) کازه .(جهانگیری ). زمین کنده که چهارپایان را آنجا کنند. (فرهنگ اسدی نخجوانی ). موضعی باشد که در کوه و بیابان برکنند تا بشب مردم و چهارپایان در آنجا باشند. (صحاح الفرس ). جای بر زمین فروکنده - توضیحات بیشتر درباره کاز
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی کارینیان","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
کارینیان . (اِخ ) حاکم نشین ناحیه ٔ «اردن » بخش «سدان » در ساحل «شیر» مصب «موز» . سکنه 2700 تن (تجمع 2400 تن ). کارخانه ٔ ریسندگی پشم دارد.
- توضیحات بیشتر درباره کارینیان
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی کاریک علویان","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
کاریک علویان . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) کارک علویان . رجوع به کارک علویان شود : طغشاده ضیاع علیا خنبون که کاریک علویان گویند به وی داده بود. (تاریخ بخارا ص 72).
- توضیحات بیشتر درباره کاریک علویان
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی کاریک","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
کاریک . (اِخ ) دهی از دهستان منگور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد، در 38500گزی جنوب باختری شوسه ٔ مهاباد، 19500گزی جنوب باختری شوسه ٔ مهاباد به سردشت ، کوهستانی ، سردسیر و سالم و سکنه ٔ آن 120 تن است . آب - توضیحات بیشتر درباره کاریک
"}}
]}