معنی جوالدوز
جوالدوز. [ ج َ / ج ُ ] (اِ مرکب ) سوزنی بزرگ و درشت برای دوختن توبره و جوال و امثال آن . مِسَلّة. (زمخشری ). سوزن کلان که جوال به آن دوزند. (آنندراج ) :
سعدی خط سبز دوست دارد
نه هر علف جوال دوزی .
سعدی .
- امثال :
احمدک وقتی بیکار میماند جوالدوز بخود میزند .
یک سوزن به خود بزن یک جوالدوز به دیگران .
|| (نف مرکب ) آنکه جوال دوزد. دوزنده ٔ جوال .
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
جوالدوز
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی جوالدوز
ترجمه جوالدوز
نوعی جوالدوز: bodkin
جوالدوز: sack maker
سوزن جوالدوز: packing needle
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه جوالدوز
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی جوالیقی
جوالیقی . [ ج َ ] (اِخ )اسماعیل بن موهوب بن احمد. رجوع به اسماعیل ... شود.
معنی جوامد
جوامد. [ ج َم ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ جامد. خلاف مایعات و نباتات . چیزهایی که نمو و رشد نمیکنند چون سنگ . || حدود بین دو زمین ، و در حدیث است : اذا وقعت الجوامد فلا شفعة فی الحدود. (اقرب الموارد). رجوع به
معنی جوان
جوان . [ ج َ ] (ص ، اِ) برنا. هر چیز که از عمر آن چندان نگذشته باشد. (آنندراج ). شاب ّ. مقابل پیر. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) :
شدم پیر بدین سان تو هم خود نه جوانی
مرا سینه پرانجوخ و تو چون خفته کم
معنی جوالی
جوالی . [ ج َ ] (ع اِ) ج ِ جالیة. رجوع به جالیه شود. || مال جوالی ؛ سرانه ای که از جلای وطن کنندگان گرفتندی و آنرا مال الجماجم نیز گفتندی . و سپس بهر جزیه ای اطلاق گردید. (اقرب الموارد). رجوع به جالیة
معنی جوالة
جوالة. [ ج َ ل َ ] (ع اِ) نفیس چیزی و بهتر آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). برگزیده ٔ مال . (اقرب الموارد).
معنی جوالة
جوالة. [ ج ِ / ج ُ ل َ ] (ع اِ) ج ِ جول . (منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد). رجوع به جول شود.
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی جوالیقی","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
جوالیقی . [ ج َ ] (اِخ )اسماعیل بن موهوب بن احمد. رجوع به اسماعیل ... شود.
- توضیحات بیشتر درباره جوالیقی
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی جوامد","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
جوامد. [ ج َم ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ جامد. خلاف مایعات و نباتات . چیزهایی که نمو و رشد نمیکنند چون سنگ . || حدود بین دو زمین ، و در حدیث است : اذا وقعت الجوامد فلا شفعة فی الحدود. (اقرب الموارد). رجوع به - توضیحات بیشتر درباره جوامد
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی جوان","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
جوان . [ ج َ ] (ص ، اِ) برنا. هر چیز که از عمر آن چندان نگذشته باشد. (آنندراج ). شاب ّ. مقابل پیر. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) :
شدم پیر بدین سان تو هم خود نه جوانی
مرا سینه پرانجوخ و تو چون خفته کم - توضیحات بیشتر درباره جوان
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی جوالی","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
جوالی . [ ج َ ] (ع اِ) ج ِ جالیة. رجوع به جالیه شود. || مال جوالی ؛ سرانه ای که از جلای وطن کنندگان گرفتندی و آنرا مال الجماجم نیز گفتندی . و سپس بهر جزیه ای اطلاق گردید. (اقرب الموارد). رجوع به جالیة - توضیحات بیشتر درباره جوالی
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی جوالة","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
جوالة. [ ج َ ل َ ] (ع اِ) نفیس چیزی و بهتر آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). برگزیده ٔ مال . (اقرب الموارد).
- توضیحات بیشتر درباره جوالة
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی جوالة","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
جوالة. [ ج ِ / ج ُ ل َ ] (ع اِ) ج ِ جول . (منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد). رجوع به جول شود.
- توضیحات بیشتر درباره جوالة
"}}
]}