معنی همرش
همرش . [ هََ رَ ] (ع اِمص ) حرکت . (از اقرب الموارد).
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
همرش
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی همرش
ترجمه همرش
همرشدی: isogony
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه همرش
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی همزه ٔ مسمار
همزه ٔ مسمار. [ هََ زَ / زِ ی ِ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) میخ کجواج ، یعنی که راست نباشد، چه الف مسمار به معنی میخ راست است . (برهان ).
معنی همرشة
همرشة. [ هََ رَ ش َ ] (ع اِمص ) جنبش . (منتهی الارب ).
معنی همراه شدن
همراه شدن . [ هََ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) متفق شدن . همرای شدن :
شیر با خرگوش چون همراه شد
پرغضب پرکینه و بدخواه شد.
مولوی .
|| قرین شدن . گرفتار چیزی شدن ، چون رنج و درد :
ز کهرم چو لهراسب آگاه شد
غ
معنی همزانگ
همزانگ . [ هََ ن َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میناب شهرستان بندرعباس که 300 تن سکنه دارد. آب آن از چاه و محصول عمده اش غله و خرماست . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
معنی همرجلة
همرجلة. [ هََ م َ ج َ ل َ ] (ع ص ) ناقه ٔ گزیده ٔ نیکو. (منتهی الارب ). ج ، همرجلات . (از اقرب الموارد).
معنی همزاده
همزاده . [ هََ دَ / دِ ] (ص مرکب ) همزاد. دو تن که با هم زاده باشند. همسال : ... و دیگران که همزادگان ایشان بودندی بخواندی . (تاریخ بیهقی ).
وز زنانی که کسی دست بر ایشان ننهاد
همه دوشیزه و همزاده به ی
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی همزه ٔ مسمار","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
همزه ٔ مسمار. [ هََ زَ / زِ ی ِ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) میخ کجواج ، یعنی که راست نباشد، چه الف مسمار به معنی میخ راست است . (برهان ).
- توضیحات بیشتر درباره همزه ٔ مسمار
"}},{"@type": "Question","name": "معنی همرشة","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
همرشة. [ هََ رَ ش َ ] (ع اِمص ) جنبش . (منتهی الارب ).
- توضیحات بیشتر درباره همرشة
"}},{"@type": "Question","name": "معنی همراه شدن","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
همراه شدن . [ هََ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) متفق شدن . همرای شدن :
شیر با خرگوش چون همراه شد
پرغضب پرکینه و بدخواه شد.
مولوی .
|| قرین شدن . گرفتار چیزی شدن ، چون رنج و درد :
ز کهرم چو لهراسب آگاه شد
غ - توضیحات بیشتر درباره همراه شدن
"}},{"@type": "Question","name": "معنی همزانگ","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
همزانگ . [ هََ ن َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میناب شهرستان بندرعباس که 300 تن سکنه دارد. آب آن از چاه و محصول عمده اش غله و خرماست . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
- توضیحات بیشتر درباره همزانگ
"}},{"@type": "Question","name": "معنی همرجلة","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
همرجلة. [ هََ م َ ج َ ل َ ] (ع ص ) ناقه ٔ گزیده ٔ نیکو. (منتهی الارب ). ج ، همرجلات . (از اقرب الموارد).
- توضیحات بیشتر درباره همرجلة
"}},{"@type": "Question","name": "معنی همزاده","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
همزاده . [ هََ دَ / دِ ] (ص مرکب ) همزاد. دو تن که با هم زاده باشند. همسال : ... و دیگران که همزادگان ایشان بودندی بخواندی . (تاریخ بیهقی ).
وز زنانی که کسی دست بر ایشان ننهاد
همه دوشیزه و همزاده به ی - توضیحات بیشتر درباره همزاده
"}}]}