معنی حرب
حرب . [ ح َ ] (اِخ )ابن عزالملک ، ملقب به ملک تاج الدین . از ملوک سیستان در زمان سلاجقه ، برادرزاده ٔ ملک شمس الدین است . او بواسطه ٔ عمه ٔ خود بر عم خویش ملک شمس الدین خروج کرد و ملک شمس الدین کشته شد، و مردم سیستان او را به طوع ورغبت به سلطنت برداشتند و او برخلاف عم خود به صفت عدل و احسان متصف بود و مدت شصت سال در خطه ٔ سیستان وبلاد غور و خراسان حکم راند، و بسیاری معابد و مساجدو خوانق بساخت ، و چون درگذشت پسرش معین الدین بهرامشاه بجای پدر نشست . (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 627).
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
حرب
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی حرب
آفتابپرست: 1 حربا، سوسمار 2 کافر، مشرک 3 گبر، مجوس 4 آذرگون، آذریون 5 آفتابگردان
ستاد : 1 قرارگاه، مرکز، مقر 2 ارکان حرب 3 رکن، مرکز برنامهریزی
ستیز : آرزم، پیکار، تعارض، تنازع، جدال، جر، جنگ، حرب، خصومت، دعوا، رزم، ستیزه، مجادله، پرخاش، کشاکش، کشمکش، معارضه، منازعه، نبرد و صلح
ستیزه : پرخاش، جدال، جدل، جنگ، حرب، خصومت، دشمنی، دعوا، ستیز، ضدیت، عناد، کشاکش، مجادله، محاربه، مخالفت، مرافعه، معارضه، منازعه، مناقشه، نبرد، نزاع و صلح
سوسمار : آفتابپرست، بزمچه، چلپاسه، حربا، مارمولک
ترجمه حرب
حرب بد: obscenity
حربی: of war
حربا: by fighting
حرباء: chameleon
حرب: combat
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه حرب
چون زمین زین برف در پوشد کفن *** تیغ خورشید حسام الدین بزن
هین بر آر از شرق سیف الله را *** گرم کن ز آن شرق این درگاه را
برف را خنجر زند آن آفتاب *** سیلها ریزد ز کهها بر تراب
ز انکه لا شرقى و لا غربى است او *** با منجم روز و شب حربى است او
که چرا جز من نجوم بىهدى *** قبله کردى از لئیمى و عمى
ناخوشت آید مقال آن امین *** در نبى که لا أُحِبُّ الآفلین
از قزح در پیش مه بستى کمر *** ز آن همىرنجى ز وَ انْشَقَّ القمر
منکرى این را که شمس کورت *** شمس پیش تست اعلى مرتبت
از ستاره دیده تصریف هوا *** ناخوشت آید إذا النجم هوى
خود موثرتر نباشد مه ز نان *** اى بسا نان که ببرد عرق جان
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی حرب
حرب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن شریح . محدث است . (منتهی الارب ).
معنی حرب
حرب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن خالد. محدث است . (منتهی الارب ).
معنی حرب
حرب . [ ح َ ] (اِخ ) سجزی ملک تاج الدین پدر میر ناصرالدین عثمان بن حرب السجزی . عوفی گوید: امیر ناصر پسر ملک تاج الدین حرب که از عدل شامل او باز با تیهو صلح کرده بودو آتش در جوار پنبه قرار گرفته ، ملک
معنی حرب
حرب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن صبیح ، صاحب الاعمیة. محدث است . (منتهی الارب ).
معنی حرب
حرب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن زهیر. محدث است . (منتهی الارب ).
معنی حرب
حرب .[ ح َ ] (اِخ ) ابن هلال . رجوع به حرب بن ابی حرب شود.
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی حرب","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
حرب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن شریح . محدث است . (منتهی الارب ).
- توضیحات بیشتر درباره حرب
"}},{"@type": "Question","name": "معنی حرب","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
حرب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن خالد. محدث است . (منتهی الارب ).
- توضیحات بیشتر درباره حرب
"}},{"@type": "Question","name": "معنی حرب","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
حرب . [ ح َ ] (اِخ ) سجزی ملک تاج الدین پدر میر ناصرالدین عثمان بن حرب السجزی . عوفی گوید: امیر ناصر پسر ملک تاج الدین حرب که از عدل شامل او باز با تیهو صلح کرده بودو آتش در جوار پنبه قرار گرفته ، ملک - توضیحات بیشتر درباره حرب
"}},{"@type": "Question","name": "معنی حرب","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
حرب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن صبیح ، صاحب الاعمیة. محدث است . (منتهی الارب ).
- توضیحات بیشتر درباره حرب
"}},{"@type": "Question","name": "معنی حرب","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
حرب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن زهیر. محدث است . (منتهی الارب ).
- توضیحات بیشتر درباره حرب
"}},{"@type": "Question","name": "معنی حرب","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
حرب .[ ح َ ] (اِخ ) ابن هلال . رجوع به حرب بن ابی حرب شود.
- توضیحات بیشتر درباره حرب
"}}]}