معنی حافظ
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) عبدالعظیم المنذری . رجوع به حافظ منذری شود.
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
حافظ
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی حافظ
مدافع : پاسدار، پشتیبان، حارس، جانبتدار، حافظ، حامی، دفاعکننده، ظهیر، مجیر و مهاجم
سپر : 1 اسپر، درق، درقه، مجن 2 محافظ 3 ضربهگیر 4 حائل، مانع، حفاظ
سپر کردن : محافظ ساختن، پناه قرار دادن، سپر ساختن و سپرافکندن
سنتگرا : 1 سنتی 2 سنتخواه، سنتپرست، سنتطلب و سنتشکن 3 متحجر، واپسگرا و پیشرو، متجدد، تجددطلب 4 محافظهکار و رادیکال 5 کهنهگرا، کهنه و نوگرا
سنتگرایی : 1 سنتخواهی، سنتپرستی، سنتطلبی و سنتشکنی 2 تحجر، واپسگرایی و تجددطلبی 3 محافظهکاری و رادیکالیسم 4 کهنهگرایی و نوگرایی
ترجمه حافظ
محافظ: supporter
نئومحافظه کار: neoconservetive
خدا حافظی کردن: say good-bye
خداحافظی کردن: say goodbye
نیروهای حافظ تاسیسات نفت: oil facilities guards
حافظ: keeper
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه حافظ
سخن توماس دوكوئین: هر چه بیشتر بر بار حافظه بیفزایید، حافظه تان قویتر می شود و هر چه بیشتر به آن اعتماد كنید، قابل اعتمادتر می گردد.
سخن حضرت محمد (ص): سه چیز است كه حافظه را زیاد میكند و دردهای بدن را میبرد: كُندر خوائیدن و مسواك كردن و قرآن خواندن.
سخن حضرت محمد (ص): پروردگارا! در دنیا و آخرت به ما نیكی عطا كن و ما را از عذاب جهنّم محافظت نما.
سخن امام علی (ع): مروّت و مردی در حضر خواندن قرآن است و همنشینی با علما كردن و تفكر در فقه و علوم كردن و محافظت بر نمازهای جماعت كردن.
سخن بازیل: حافظه، پرونده تخیل و گنجینه عقل، دفتر ثبت وجدان و مخزن اندیشه است.
کان کلوخ از خشت زن یک لخت شد *** سنگ از صنع خدایى سخت شد
گوسفندان گر برونند از حساب *** ز انبهیشان کى بترسد آن قصاب
کلکم راع نبى چون راعى است *** خلق مانند رمه او ساعى است
از رمه چوپان نترسد در نبرد *** لیکشان حافظ بود از گرم و سرد
گر زند بانگى ز قهر او بر رمه *** دان ز مهر است آن که دارد بر همه
هر زمان گوید به گوشم بخت نو *** که ترا غمگین کنم غمگین مشو
من ترا غمگین و گریان ز آن کنم *** تا کت از چشم بدان پنهان کنم
تلخ گردانم ز غمها خوى تو *** تا بگردد چشم بد از روى تو
نه تو صیادى و جویاى منى *** بنده و افکندهى راى منى
حیله اندیشى که در من در رسى *** در فراق و جستن من بىکسى
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی حافظ
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) علی پاشا. یکی از مردم آماسیه و از وزرای عهد سلطان محمودخان ثانی . وی در ابتدا در خدمت بعض وزرا سمت قپوچی باشی (دربان باشی ) داشت و سپس به قسطنطنیه شد و آنگاه با رتبه ٔ وزارت والی
معنی حافظ
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) (سید) اکبرعلی . یکی از شعرا و سادات هندوستان . او خواهرزاده و شاگرد مولوی کرام الدین حیران است و نسبت وی به جعفر برادر امام حسن عسکری (ع ) میرسد و سیدجلال الدین بخاری یکی از اجداد
معنی حافظ
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) عفیف الدین . رجوع به عفیف شود.
معنی حافظ
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) حسین بن علی . رجوع به حافظ نیشابوری شود.
معنی حافظ
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) علی جامی . امیر علیشیر گوید: صاحب کمال زمان خود بود به تخصیص در علم تصوف . و حضرت مخدومی نورا [ عبدالرحمان جامی ] در نفحات الانس شرح این بیت شیخ فریدالدین عطار را که گوید:
ای روی
معنی حافظ
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) محمدآقا. رجوع به حصیرچی زاده شود.
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی حافظ","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) علی پاشا. یکی از مردم آماسیه و از وزرای عهد سلطان محمودخان ثانی . وی در ابتدا در خدمت بعض وزرا سمت قپوچی باشی (دربان باشی ) داشت و سپس به قسطنطنیه شد و آنگاه با رتبه ٔ وزارت والی - توضیحات بیشتر درباره حافظ
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی حافظ","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) (سید) اکبرعلی . یکی از شعرا و سادات هندوستان . او خواهرزاده و شاگرد مولوی کرام الدین حیران است و نسبت وی به جعفر برادر امام حسن عسکری (ع ) میرسد و سیدجلال الدین بخاری یکی از اجداد - توضیحات بیشتر درباره حافظ
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی حافظ","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) عفیف الدین . رجوع به عفیف شود.
- توضیحات بیشتر درباره حافظ
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی حافظ","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) حسین بن علی . رجوع به حافظ نیشابوری شود.
- توضیحات بیشتر درباره حافظ
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی حافظ","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) علی جامی . امیر علیشیر گوید: صاحب کمال زمان خود بود به تخصیص در علم تصوف . و حضرت مخدومی نورا [ عبدالرحمان جامی ] در نفحات الانس شرح این بیت شیخ فریدالدین عطار را که گوید:
ای روی - توضیحات بیشتر درباره حافظ
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی حافظ","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) محمدآقا. رجوع به حصیرچی زاده شود.
- توضیحات بیشتر درباره حافظ
"}}
]}