معنی حافظ
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) بهاءالدین (شیخ ...). رجوع به بهاءالدین حافظ و نفحات الانس ص 291 به بعد شود.
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
حافظ
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی حافظ
مدافع : پاسدار، پشتیبان، حارس، جانبتدار، حافظ، حامی، دفاعکننده، ظهیر، مجیر و مهاجم
سپر : 1 اسپر، درق، درقه، مجن 2 محافظ 3 ضربهگیر 4 حائل، مانع، حفاظ
سپر کردن : محافظ ساختن، پناه قرار دادن، سپر ساختن و سپرافکندن
سنتگرا : 1 سنتی 2 سنتخواه، سنتپرست، سنتطلب و سنتشکن 3 متحجر، واپسگرا و پیشرو، متجدد، تجددطلب 4 محافظهکار و رادیکال 5 کهنهگرا، کهنه و نوگرا
سنتگرایی : 1 سنتخواهی، سنتپرستی، سنتطلبی و سنتشکنی 2 تحجر، واپسگرایی و تجددطلبی 3 محافظهکاری و رادیکالیسم 4 کهنهگرایی و نوگرایی
ترجمه حافظ
محافظ: supporter
نئومحافظه کار: neoconservetive
خدا حافظی کردن: say good-bye
خداحافظی کردن: say goodbye
نیروهای حافظ تاسیسات نفت: oil facilities guards
حافظ: keeper
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه حافظ
سخن توماس دوكوئین: هر چه بیشتر بر بار حافظه بیفزایید، حافظه تان قویتر می شود و هر چه بیشتر به آن اعتماد كنید، قابل اعتمادتر می گردد.
سخن حضرت محمد (ص): سه چیز است كه حافظه را زیاد میكند و دردهای بدن را میبرد: كُندر خوائیدن و مسواك كردن و قرآن خواندن.
سخن حضرت محمد (ص): پروردگارا! در دنیا و آخرت به ما نیكی عطا كن و ما را از عذاب جهنّم محافظت نما.
سخن امام علی (ع): مروّت و مردی در حضر خواندن قرآن است و همنشینی با علما كردن و تفكر در فقه و علوم كردن و محافظت بر نمازهای جماعت كردن.
سخن بازیل: حافظه، پرونده تخیل و گنجینه عقل، دفتر ثبت وجدان و مخزن اندیشه است.
پس حنوط آن دم ز جنت در رسید *** تا دماغ طفل و مادر بو کشید
هر دو مىگفتند کز خوف سقوط *** جان سپردن به بر این بوى حنوط
آن کسى را کش معرف حق بود *** جامد و نامیش صد صدق زند
آن کسى را کش خدا حافظ بود *** مرغ و ماهى مر و را حارس شود
ربودن عقاب موزهى مصطفى علیه الصلاة و السلام و بردن بر هوا و نگون کردن و از موزه مار سیاه فرو افتادن ***
اندر این بودند کاواز صلا *** مصطفى بشنید از سوى علا
خواست آبى و وضو را تازه کرد *** دست و رو را شست او ز آن آب سرد
هر دو پا شست و به موزهکرد راى *** موزه را بربود یک موزه رباى
دست سوى موزه برد آن خوش خطاب *** موزه را بربود از دستش عقاب
موزه را اندر هوا برد او چو باد *** پس نگون کرد و از آن مارى فتاد
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی حافظ
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) علی اوبهی . رجوع به اوبهی شود.
معنی حافظ
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) ابیوردی ، زین الدین . او راست : المعجم . رجوع به زین الدین حافظ ابیوردی شود.
معنی حافظ
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) اصفهانی ، ابوالحسن طاهربن عرب بن ابراهیم ، ملقب به فخرالدین و معروف به حافظ اصفهانی یا حافظ طاهر. از قراء معروف . او راست : تجویدالقرآن به فارسی و منهل العطشان و القرائةالمفردة لا
معنی حافظ
حافظ. [ف ِ ] (اِخ ) علی بغدادی . رجوع به حافظ بغدادی شود.
معنی حافظ
حافظ. [ ف ِ ](اِخ ) معین الدین خلیفه . یکی از صدور سلطان حسین میرزا تیموری . رجوع به حبیب السیر ج 3 جزو 3 ص 299 شود.
معنی حافظ
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) محمد (الحاج ). او راست : الکلام المتین فی معرفةالبراهین که در مطبعةالمعارف مصر بطبع رسیده است . (معجم المطبوعات ).
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی حافظ","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) علی اوبهی . رجوع به اوبهی شود.
- توضیحات بیشتر درباره حافظ
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی حافظ","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) ابیوردی ، زین الدین . او راست : المعجم . رجوع به زین الدین حافظ ابیوردی شود.
- توضیحات بیشتر درباره حافظ
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی حافظ","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) اصفهانی ، ابوالحسن طاهربن عرب بن ابراهیم ، ملقب به فخرالدین و معروف به حافظ اصفهانی یا حافظ طاهر. از قراء معروف . او راست : تجویدالقرآن به فارسی و منهل العطشان و القرائةالمفردة لا - توضیحات بیشتر درباره حافظ
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی حافظ","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
حافظ. [ف ِ ] (اِخ ) علی بغدادی . رجوع به حافظ بغدادی شود.
- توضیحات بیشتر درباره حافظ
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی حافظ","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
حافظ. [ ف ِ ](اِخ ) معین الدین خلیفه . یکی از صدور سلطان حسین میرزا تیموری . رجوع به حبیب السیر ج 3 جزو 3 ص 299 شود.
- توضیحات بیشتر درباره حافظ
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی حافظ","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) محمد (الحاج ). او راست : الکلام المتین فی معرفةالبراهین که در مطبعةالمعارف مصر بطبع رسیده است . (معجم المطبوعات ).
- توضیحات بیشتر درباره حافظ
"}}
]}