معنی قنة
قنة. [ ق ُن ْ ن َ ] (ع اِ) کوه خرد. || سر کوه . || کوه دراز در هوا جداگانه سیاه یا کوه نرم خاک هموار گسترده بر زمین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || الا کمة الملمة الرأس وهی القاره لاتنبت شیاء. (اقرب الموارد). ج ، قُنَن ، قِنان ، قنون ، قُنّات . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
قنة
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی قنة
ترجمه قنة
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه قنة
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی قنثلة
قنثلة. [ ق َ ث َ ل َ ] (ع مص ) برانگیختن خاک را بپای در رفتار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). چون نقثلة. (از اقرب الموارد).
معنی قنبیط
قنبیط. [ قَم ْ ] (اِ) گویند لغتی است رومی و در عربی شایع، بمعنی کلم رومی و آن رستنیی باشد که در شله پلاو کنند و با ماست هم خورند. (برهان ). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
معنی قنچی
قنچی . [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه ، واقع در37هزارگزی جنوب خاوری کدکن و 6هزارگزی خاور شوسه ٔ مشهد به زاهدان . موقع آن دامنه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 486
معنی قنجور
قنجور. [ ق ُ ] (ع ص ) مرد کوچک سر سست خرد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ).
معنی قنبیطی
قنبیطی . [ ق ُن ْ ن َ ] (ص نسبی ) نسبت است به قنبیط و فروش آن . گروهی از محدثان به این نام مشهورند. (از لباب الانساب ). رجوع به قنبیط شود.
معنی قنتر
قنتر. [ ق َ ت َ ] (ع ِ ص ) کوتاه بالا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). قصیر. (اقرب الموارد).
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی قنثلة","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
قنثلة. [ ق َ ث َ ل َ ] (ع مص ) برانگیختن خاک را بپای در رفتار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). چون نقثلة. (از اقرب الموارد).
- توضیحات بیشتر درباره قنثلة
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی قنبیط","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
قنبیط. [ قَم ْ ] (اِ) گویند لغتی است رومی و در عربی شایع، بمعنی کلم رومی و آن رستنیی باشد که در شله پلاو کنند و با ماست هم خورند. (برهان ). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
- توضیحات بیشتر درباره قنبیط
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی قنچی","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
قنچی . [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه ، واقع در37هزارگزی جنوب خاوری کدکن و 6هزارگزی خاور شوسه ٔ مشهد به زاهدان . موقع آن دامنه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 486 - توضیحات بیشتر درباره قنچی
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی قنجور","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
قنجور. [ ق ُ ] (ع ص ) مرد کوچک سر سست خرد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ).
- توضیحات بیشتر درباره قنجور
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی قنبیطی","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
قنبیطی . [ ق ُن ْ ن َ ] (ص نسبی ) نسبت است به قنبیط و فروش آن . گروهی از محدثان به این نام مشهورند. (از لباب الانساب ). رجوع به قنبیط شود.
- توضیحات بیشتر درباره قنبیطی
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی قنتر","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
قنتر. [ ق َ ت َ ] (ع ِ ص ) کوتاه بالا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). قصیر. (اقرب الموارد).
- توضیحات بیشتر درباره قنتر
"}}
]}