معنی قراقل
قراقل . [ ق َ ق ِ ] (ع اِ) ج ِ قَرقَل .پیراهن زنان یا جامه ای است بی آستین . (منتهی الأرب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). و رجوع به قرقل شود.
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
قراقل
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی قراقل
ترجمه قراقل
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه قراقل
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی قراقلی
قراقلی . [ ق َ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سلطان آباد بخش حومه ٔ شهرستان سبزوار. موقع جغرافیایی آن دامنه و معتدل است و سکنه ٔ آن 329 تن است . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، پنبه ، میوه جات ، تریاک
معنی قراکلا
قراکلا. [ ق َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رابو بخش مرکزی شهرستان آمل . واقع در 15000گزی شمال خاوری آمل . موقع جغرافیایی آن دشت و معتدل و مرطوب و مالاریایی و سکنه ٔ آن 185 تن است . آب آن از چشمه و ر
معنی قراقروط
قراقروط. [ ق َ ق َ ] (ترکی ،اِ مرکب ) اسم ترکی مصل است . رخبین . و گفته اند مصل است . (فهرست مخزن الادویه ). و رجوع به قره قروت شود.
معنی قراقری
قراقری . [ ق ُ ق ِ] (اِخ ) زمین فراخی است به دهناء. (منتهی الأرب ).
معنی قراقری
قراقری . [ ق ُ ق ِ ری ی ] (اِخ ) موضعی است به سماوة. (منتهی الأرب ).
معنی قراقینوس
قراقینوس . [ ] (معرب ، اِ) اشترغازاست . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به قرافینوس شود.
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی قراقلی","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
قراقلی . [ ق َ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سلطان آباد بخش حومه ٔ شهرستان سبزوار. موقع جغرافیایی آن دامنه و معتدل است و سکنه ٔ آن 329 تن است . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، پنبه ، میوه جات ، تریاک - توضیحات بیشتر درباره قراقلی
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی قراکلا","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
قراکلا. [ ق َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رابو بخش مرکزی شهرستان آمل . واقع در 15000گزی شمال خاوری آمل . موقع جغرافیایی آن دشت و معتدل و مرطوب و مالاریایی و سکنه ٔ آن 185 تن است . آب آن از چشمه و ر - توضیحات بیشتر درباره قراکلا
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی قراقروط","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
قراقروط. [ ق َ ق َ ] (ترکی ،اِ مرکب ) اسم ترکی مصل است . رخبین . و گفته اند مصل است . (فهرست مخزن الادویه ). و رجوع به قره قروت شود.
- توضیحات بیشتر درباره قراقروط
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی قراقری","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
قراقری . [ ق ُ ق ِ] (اِخ ) زمین فراخی است به دهناء. (منتهی الأرب ).
- توضیحات بیشتر درباره قراقری
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی قراقری","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
قراقری . [ ق ُ ق ِ ری ی ] (اِخ ) موضعی است به سماوة. (منتهی الأرب ).
- توضیحات بیشتر درباره قراقری
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی قراقینوس","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
قراقینوس . [ ] (معرب ، اِ) اشترغازاست . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به قرافینوس شود.
- توضیحات بیشتر درباره قراقینوس
"}}
]}