معنی گراوینا
گراوینا. [ گ ِ ](اِخ ) ژان ونسان (1664 -1718 م .). مشاور حقوقی (مستشار) ایتالیا، متولد در رگ ژیانو یکی از مؤسسین آکادمی های مشهور آرکاد .
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
گراوینا
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی گراوینا
ترجمه گراوینا
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه گراوینا
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی گراوند
گراوند. [ گ َرْ را وَ ] (اِخ ) شاخه ای از تیره ٔ پولادوند هیهاوند از طایفه ٔ چهارلنگ بختیاری . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 76). رجوع به طایفه ٔ فولادوند شود.
معنی گرباک
گرباک . [ گ ُ ] (اِ) طبق پهن . (ناظم الاطباء).
معنی گراوساند
گراوساند. [ گ ِ وِ ] (اِخ ) ژاکب . (1688 - 1742 م .). دانشمند هلندی ، مولد در بوا ل ُ دوک و طبیعت هوش سرشاری به وی عطا کرده بود.
معنی گراییدنی
گراییدنی . [ گ َ / گ ِ دَ ] (ص لیاقت ) قابل گراییدن . لایق گراییدن . رجوع بگرائیدن و گرایستن شود.
معنی گرایی
گرایی . [ گ َ / گ ِ ] (حامص ) عمل گراییدن . این کلمه تنها به کار نمی رود بلکه به صورت ترکیب های ذیل آید:
- دست گرایی ؛ : هرکه فضل و قوت خویش بر ضعیفان بپسندد و بدان مغرور گردد و خواهد که دیگران را اگ
معنی گراورساز
گراورساز. [ گ ِ وُ ] (نف مرکب ) کنده کار. حکاک . نقار. آنکه گراور سازد.
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی گراوند","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
گراوند. [ گ َرْ را وَ ] (اِخ ) شاخه ای از تیره ٔ پولادوند هیهاوند از طایفه ٔ چهارلنگ بختیاری . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 76). رجوع به طایفه ٔ فولادوند شود.
- توضیحات بیشتر درباره گراوند
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی گرباک","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
گرباک . [ گ ُ ] (اِ) طبق پهن . (ناظم الاطباء).
- توضیحات بیشتر درباره گرباک
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی گراوساند","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
گراوساند. [ گ ِ وِ ] (اِخ ) ژاکب . (1688 - 1742 م .). دانشمند هلندی ، مولد در بوا ل ُ دوک و طبیعت هوش سرشاری به وی عطا کرده بود.
- توضیحات بیشتر درباره گراوساند
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی گراییدنی","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
گراییدنی . [ گ َ / گ ِ دَ ] (ص لیاقت ) قابل گراییدن . لایق گراییدن . رجوع بگرائیدن و گرایستن شود.
- توضیحات بیشتر درباره گراییدنی
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی گرایی","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
گرایی . [ گ َ / گ ِ ] (حامص ) عمل گراییدن . این کلمه تنها به کار نمی رود بلکه به صورت ترکیب های ذیل آید:
- دست گرایی ؛ : هرکه فضل و قوت خویش بر ضعیفان بپسندد و بدان مغرور گردد و خواهد که دیگران را اگ - توضیحات بیشتر درباره گرایی
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی گراورساز","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
گراورساز. [ گ ِ وُ ] (نف مرکب ) کنده کار. حکاک . نقار. آنکه گراور سازد.
- توضیحات بیشتر درباره گراورساز
"}}
]}