معنی دم زن
دم زن . [ دَ زَ ] (نف مرکب ) دم زننده . نفس زننده . که نفس بکشد. (یادداشت مؤلف ) :
منت نهنگ دم زن دریای مردمی است
در مردمی ندارد دریای تو نهنگ .
سوزنی .
و رجوع به دم زدن شود.
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
دم زن
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی دم زن
ترجمه دم زن
مستخدم زن: employe
قدم زننده: trudger
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه دم زن
سخن كن بلانچارد: آرزوهای واپسین دم زندگی، خانه بزرگتر و ثروت بیشتر نیست، بلكه دوست داشتن دیگران، رسیدگی به خود و بهبود روابط با دیگران است.
سخن آبراهام مازلو: آدمی نمیتواند دست به گزینش خردمندانه بزند، مگر اینكه جرأت داشته باشد در دمادم زندگی به ندای درونی خود، به خویشتن خود، گوش فرا دهد و خونسردانه بگوید: "نه، من چنین و چنان را دوست ندارم."
سخن پائولو كوئیلو: معمولا مرگ سبب میشود آدم زندگی را بیشتر احساس كند.
سخن آبراهام مازلو: آدمی نمیتواند دست به گزینش خردمندانه بزند، مگر اینكه جرأت داشته باشد در دمادم زندگی به ندای درونی خود، به خویشتن خود، گوش فرا دهد و خونسردانه بگوید: "نه، من چنین و چنان را دوست ندارم."
سخن مثل: آدم زنده، زندگی می خواد.
چون که حق رش علیهم نوره *** مفترق هرگز نگردد نور او
یک زمان بگذار اى همره ملال *** تا بگویم وصف خالى ز آن جمال
در بیان ناید جمال حال او *** هر دو عالم چیست عکس خال او
چون که من از خال خوبش دم زنم *** نطق مىخواهد که بشکافد تنم
همچو مورى اندر این خرمن خوشم *** تا فزون از خویش بارى مىکشم
بسته شدن تقریر معنى حکایت به سبب میل مستمع به استماع ظاهر صورت حکایت ***
کى گذارد آن که رشک روشنى است *** تا بگویم آن چه فرض و گفتنى است
بحر کف پیش آرد و سدى کند *** جر کند و ز بعد جر مدى کند
این زمان بشنو چه مانع شد مگر *** مستمع را رفت دل جاى دگر
خاطرش شد سوى صوفى قنق *** اندر آن سودا فرو شد تا عنق
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی دم روستان
دم روستان . [دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طرهان بخش طرهان شهرستان خرم آباد با 249 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن اتومبیل رو است و ساکنان آن از طایفه ٔ آدینه وند وچادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافی
معنی دم سقرلو
دم سقرلو. [ دَ س ِق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کورائیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل با 779 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن اتومبیلرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
معنی دم سرد
دم سرد. [ دَ س َ ] (ص مرکب ) که دارای باد سرد است . که هوای سرد دارد. با باد و هوای سرد :
شبی دم سرد چون دلهای بی سوز
برات آورده از شبهای بی روز.
نظامی .
|| کسی که سخن بی اثر می گوید. (ناظم الاطبا
معنی دم سه ول
دم سه ول . [ دَ س ِ وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بویراحمد سرحدی بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان با 200 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن اتومبیلرو است . ساکنان از طایفه ٔ بویراحمدند. این ده را دم چنار ن
معنی دم سیاه
دم سیاه . [ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد با 1123 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن اتومبیلرو است . و شعبه ٔ آمار و بهداری و پاسگاه نگهبانی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ا
معنی دم ریز
دم ریز. [ دُ ] (ق مرکب ) پی ریز. یک ریز. پیوسته . متصل . پشت سرهم . پیاپی . دمادم . دمبدم . دائم . دائماً. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مترادفات کلمه شود.
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی دم روستان","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
دم روستان . [دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طرهان بخش طرهان شهرستان خرم آباد با 249 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن اتومبیل رو است و ساکنان آن از طایفه ٔ آدینه وند وچادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافی - توضیحات بیشتر درباره دم روستان
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی دم سقرلو","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
دم سقرلو. [ دَ س ِق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کورائیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل با 779 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن اتومبیلرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
- توضیحات بیشتر درباره دم سقرلو
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی دم سرد","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
دم سرد. [ دَ س َ ] (ص مرکب ) که دارای باد سرد است . که هوای سرد دارد. با باد و هوای سرد :
شبی دم سرد چون دلهای بی سوز
برات آورده از شبهای بی روز.
نظامی .
|| کسی که سخن بی اثر می گوید. (ناظم الاطبا - توضیحات بیشتر درباره دم سرد
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی دم سه ول","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
دم سه ول . [ دَ س ِ وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بویراحمد سرحدی بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان با 200 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن اتومبیلرو است . ساکنان از طایفه ٔ بویراحمدند. این ده را دم چنار ن - توضیحات بیشتر درباره دم سه ول
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی دم سیاه","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
دم سیاه . [ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد با 1123 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن اتومبیلرو است . و شعبه ٔ آمار و بهداری و پاسگاه نگهبانی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ا - توضیحات بیشتر درباره دم سیاه
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی دم ریز","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
دم ریز. [ دُ ] (ق مرکب ) پی ریز. یک ریز. پیوسته . متصل . پشت سرهم . پیاپی . دمادم . دمبدم . دائم . دائماً. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مترادفات کلمه شود.
- توضیحات بیشتر درباره دم ریز
"}}
]}