معنی دراهس
دراهس . [دُ هَِ ] (ع ص ) بسیارگوشت از هر فربه و لحیم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سخت . (منتهی الارب ). شدید و سخت از مردان . (از اقرب الموارد).
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
دراهس
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی دراهس
ترجمه دراهس
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه دراهس
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی دراورد
دراورد. [ دَوَ ] (اِخ ) گویند که آن قریه ای است به خراسان ، و برخی آنرا همان درابجرد (دارابجرد) دانند، و برخی گویند: دراورد، موضعی است در فارس . (از معجم البلدان ).
معنی درای
درای . [ دَ ] (اِ) درا. زنگ و جرس . (برهان ). جرس . (از دهار) (جهانگیری ) (از منتهی الارب ). زنگی که بر گردن شتر بندند. (اوبهی ). جرس و آنچه به گردن شتر بندند. (شرفنامه ٔ منیری ). زنگ و جرس ، و آن چیز
معنی دراویش
دراویش . [ دَ ] (ع اِ) ج ِ درویش . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به درویش شود.
معنی درای
درای . [ دَ ] (اِ) نام آهنگی است در موسیقی . و رجوع به آهنگ در همین لغت نامه شود.
معنی دراورد
دراورد. [ ] (اِخ ) بگفته ٔ حمداﷲ مستوفی (نزهةالقلوب ج 3 ص 83) از بلاد آذربایجان است ودر زمان سابق قصبه بوده و اکنون ولایتی است و قشلاق جمعی از مغول . حاصلش از غله و پنبه و شلتوک می باشد.
معنی درانیک
درانیک . [ دَ ] (ع اِ) ج ِ دُرنوک . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). درانک . رجوع به درانک ، درنوک و درنیک شود.
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی دراورد","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
دراورد. [ دَوَ ] (اِخ ) گویند که آن قریه ای است به خراسان ، و برخی آنرا همان درابجرد (دارابجرد) دانند، و برخی گویند: دراورد، موضعی است در فارس . (از معجم البلدان ).
- توضیحات بیشتر درباره دراورد
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی درای","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
درای . [ دَ ] (اِ) درا. زنگ و جرس . (برهان ). جرس . (از دهار) (جهانگیری ) (از منتهی الارب ). زنگی که بر گردن شتر بندند. (اوبهی ). جرس و آنچه به گردن شتر بندند. (شرفنامه ٔ منیری ). زنگ و جرس ، و آن چیز - توضیحات بیشتر درباره درای
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی دراویش","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
دراویش . [ دَ ] (ع اِ) ج ِ درویش . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به درویش شود.
- توضیحات بیشتر درباره دراویش
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی درای","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
درای . [ دَ ] (اِ) نام آهنگی است در موسیقی . و رجوع به آهنگ در همین لغت نامه شود.
- توضیحات بیشتر درباره درای
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی دراورد","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
دراورد. [ ] (اِخ ) بگفته ٔ حمداﷲ مستوفی (نزهةالقلوب ج 3 ص 83) از بلاد آذربایجان است ودر زمان سابق قصبه بوده و اکنون ولایتی است و قشلاق جمعی از مغول . حاصلش از غله و پنبه و شلتوک می باشد.
- توضیحات بیشتر درباره دراورد
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی درانیک","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
درانیک . [ دَ ] (ع اِ) ج ِ دُرنوک . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). درانک . رجوع به درانک ، درنوک و درنیک شود.
- توضیحات بیشتر درباره درانیک
"}}
]}