معنی چامه زدن
چامه زدن . [ م َ / م ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) سرود گفتن . نغمه نواختن . تصنیف مخصوص را در دستگاههای موسیقی خواندن یا نواختن . شعری را با آهنگ خواندن یا بوسیله ٔ یکی از آلات موسیقی نواختن :
همه چامه ٔ رزم خسرو زدند
زمان تا زمانی ره نو زدند.
فردوسی .
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
چامه زدن
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی چامه زدن
ترجمه چامه زدن
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه چامه زدن
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی چامه گو
چامه گو. [ م َ / م ِ ] (نف مرکب ) چامه گوی . گوینده ٔ شعر. شاعر. سخنسرا. آنکه سخن منظوم سراید و کلام با وزن و قافیه سازد. سرودگوی . تصنیف ساز. || سرودخوان . غزل خوان . تصنیف خوان ، آنکه شعر و غزل به آ
معنی چامه دان
چامه دان . [ م َ / م ِ ] (نف مرکب ) سخندان . بلیغ. زبان آور. || واعظ. خطیب . (ناظم الاطباء).
معنی چامگیر
چامگیر. (ص ) خوشنما. || ملایم . || آگاه . (ناظم الاطباء).
معنی چامان
چامان . (نف ، ق ) در حال چامیدن . در حال چمیدن و بناز و عشوه خرامیدن . رجوع به جام شود.
معنی چامر
چامر. [ م َ ] (هندی ، اِ) در زبان هندی اصطلاحی است در عروض و شعر. (از کتاب تحقیق ماللهند ص 67 س 8).
معنی چامه زن
چامه زن . [ م َ / م ِ زَ ] (نف مرکب ) ساززن . موسیقی دان . آهنگ نواز. نغمه زن . آنکه سرود ونغمه در دستگاه موسیقی ساز کند و بوسیله ٔ یکی از آلات موسیقی بنوازد یا بخواند. کسی که خواندن یا زدن نغمه و سرو
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی چامه گو","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
چامه گو. [ م َ / م ِ ] (نف مرکب ) چامه گوی . گوینده ٔ شعر. شاعر. سخنسرا. آنکه سخن منظوم سراید و کلام با وزن و قافیه سازد. سرودگوی . تصنیف ساز. || سرودخوان . غزل خوان . تصنیف خوان ، آنکه شعر و غزل به آ - توضیحات بیشتر درباره چامه گو
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی چامه دان","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
چامه دان . [ م َ / م ِ ] (نف مرکب ) سخندان . بلیغ. زبان آور. || واعظ. خطیب . (ناظم الاطباء).
- توضیحات بیشتر درباره چامه دان
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی چامگیر","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
چامگیر. (ص ) خوشنما. || ملایم . || آگاه . (ناظم الاطباء).
- توضیحات بیشتر درباره چامگیر
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی چامان","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
چامان . (نف ، ق ) در حال چامیدن . در حال چمیدن و بناز و عشوه خرامیدن . رجوع به جام شود.
- توضیحات بیشتر درباره چامان
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی چامر","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
چامر. [ م َ ] (هندی ، اِ) در زبان هندی اصطلاحی است در عروض و شعر. (از کتاب تحقیق ماللهند ص 67 س 8).
- توضیحات بیشتر درباره چامر
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی چامه زن","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
چامه زن . [ م َ / م ِ زَ ] (نف مرکب ) ساززن . موسیقی دان . آهنگ نواز. نغمه زن . آنکه سرود ونغمه در دستگاه موسیقی ساز کند و بوسیله ٔ یکی از آلات موسیقی بنوازد یا بخواند. کسی که خواندن یا زدن نغمه و سرو - توضیحات بیشتر درباره چامه زن
"}}
]}