معنی بی معاش
بی معاش . [ م َ ] (ص مرکب ) (از: بی + معاش ) بدون توشه و زاد. بدون وسیله ٔ اعاشه . بدون گذران : اهل و عیالش را بی معاش و معطل نگذارد. (گلستان ). و رجوع به معاش شود.
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
بی معاش
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی بی معاش
ترجمه بی معاش
بی معاشرتی: insociability
بی معاشرتی: unsociability
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه بی معاش
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی بی مغز
بی مغز. [ م َ ] (ص مرکب ) (از: بی + مغز) که مغز ندارد. پوک . پوچ . (آنندراج ). میان تهی . کاواک :
نبود عجب که مازوی بی مغز و بی مزه
یابد از آن نوا مزه و مغز همچو تین .
سوزنی .
سر میفراز تا کله دار
معنی بی مشقت
بی مشقت . [ م َ ش َق ْ ق َ ] (ص مرکب ) (از: بی + مشقت ) بدون زحمت و محنت . (ناظم الاطباء). رجوع به مشقت شود.
معنی بی ملاحظگی
بی ملاحظگی . [ م ُ ح َ / ح ِ ظَ / ظِ ] (حامص مرکب ) عدم التفات . عدم دقت . بی باکی . عدم تأمل و بصیرت . رجوع به ملاحظه شود.
معنی بی معرفتی
بی معرفتی . [ م َ رِ ف َ ] (حامص مرکب ) کیفیت وصفت بی معرفت . بدون شناسایی . بدون آشنایی . نداشتن معرفت و شناسایی . بی توجهی به نیکیها که در حق او کرده اند : گفت بد کرده است و از بی معرفتی این عمل کرد
معنی بی مطالعه
بی مطالعه . [ م ُ ل َ / ل ِ ع َ / ع ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) (از: بی + مطالعه ) بی فکر و تأمل : کاری را بی مطالعه انجام دادن ؛ بی رویه و بی تدبیر انجام دادن آن .
معنی بی مسلک
بی مسلک . [ م َ ل َ ] (ص مرکب ) (از: بی + مسلک ) بی مرام . بی راه . رجوع به مسلک شود.
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی بی مغز","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
بی مغز. [ م َ ] (ص مرکب ) (از: بی + مغز) که مغز ندارد. پوک . پوچ . (آنندراج ). میان تهی . کاواک :
نبود عجب که مازوی بی مغز و بی مزه
یابد از آن نوا مزه و مغز همچو تین .
سوزنی .
سر میفراز تا کله دار - توضیحات بیشتر درباره بی مغز
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی بی مشقت","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
بی مشقت . [ م َ ش َق ْ ق َ ] (ص مرکب ) (از: بی + مشقت ) بدون زحمت و محنت . (ناظم الاطباء). رجوع به مشقت شود.
- توضیحات بیشتر درباره بی مشقت
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی بی ملاحظگی","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
بی ملاحظگی . [ م ُ ح َ / ح ِ ظَ / ظِ ] (حامص مرکب ) عدم التفات . عدم دقت . بی باکی . عدم تأمل و بصیرت . رجوع به ملاحظه شود.
- توضیحات بیشتر درباره بی ملاحظگی
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی بی معرفتی","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
بی معرفتی . [ م َ رِ ف َ ] (حامص مرکب ) کیفیت وصفت بی معرفت . بدون شناسایی . بدون آشنایی . نداشتن معرفت و شناسایی . بی توجهی به نیکیها که در حق او کرده اند : گفت بد کرده است و از بی معرفتی این عمل کرد - توضیحات بیشتر درباره بی معرفتی
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی بی مطالعه","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
بی مطالعه . [ م ُ ل َ / ل ِ ع َ / ع ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) (از: بی + مطالعه ) بی فکر و تأمل : کاری را بی مطالعه انجام دادن ؛ بی رویه و بی تدبیر انجام دادن آن .
- توضیحات بیشتر درباره بی مطالعه
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی بی مسلک","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
بی مسلک . [ م َ ل َ ] (ص مرکب ) (از: بی + مسلک ) بی مرام . بی راه . رجوع به مسلک شود.
- توضیحات بیشتر درباره بی مسلک
"}}
]}