معنی بازماندگی
بازماندگی . [ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) عقب ماندگی . (ناظم الاطباء). || گرفتاری : برف و باران و صاعقه پدید آمد، پیش اصفهبد فرستاد که ما رابازماندگی است و لشکر مرا علف نیست ، جواب داد که من حکم آسمانی بازنتوانم داشت ، اما بفرمایم تا تعرض نرسانند تا حشم تو ایمن به علوفه شوند. (تاریخ طبرستان ). || حبس شدگی . گرفتاری . (ناظم الاطباء).
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
بازماندگی
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی بازماندگی
ترجمه بازماندگی
بازماندگی: survival
بازماندگی: hindrance
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه بازماندگی
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی بازن
بازن .[ زَ ] (معرب ، اِ)معرب آب زن . حوض . (تاج العروس ).
معنی بازل
بازل . [ زِ ] (ع اِ) شتری که دندان نیش برآورده باشد. (منتهی الارب ). دندان نیش شتر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اشتر دندان نیش برآورده . و این در سال نهم باشد و بعد از آن دیگر شتر به سنی نامیده نمیشود
معنی بازله
بازله . [ زِ ل َ ] (ع اِ) زخمی که پوست را شکافد و خون از آن روان باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || رفتار سریع. (آنندراج ) (منتهی الارب ). || شی ٔ. چیز: ماعنده بازلة؛ یعنی نیست نزد او
معنی بازندگی
بازندگی . [ زَ دَ / دِ ] (حامص ) (از باختن ).حیله گری . مکاری . (از غیاث اللغات بنقل از مصطلحات وبهار عجم ). کنایه از حیالی . (آنندراج ) :
بسکه بازندگی از مردم عالم دیدم
صورت گنجفه خلقم بنظر می آید.
معنی بازمانده
بازمانده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) وارث . باقی مانده ٔ پس از مرگ کسی . (ناظم الاطباء). خلف . ج ، بازماندگان ، اخلاف . اولاد. ورثه : یا ملک من شوددر بازمانده ٔ عمرم ... از ملک من بیرون است . (تاریخ بی
معنی بازنده
بازنده . [ زَ دَ / دِ ] (نف ) بازی کننده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ).مقامر. (منتهی الارب ). || مقابل برنده در قمار. || قسمی از کبوتر. (ناظم الاطباء).
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی بازن","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
بازن .[ زَ ] (معرب ، اِ)معرب آب زن . حوض . (تاج العروس ).
- توضیحات بیشتر درباره بازن
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی بازل","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
بازل . [ زِ ] (ع اِ) شتری که دندان نیش برآورده باشد. (منتهی الارب ). دندان نیش شتر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اشتر دندان نیش برآورده . و این در سال نهم باشد و بعد از آن دیگر شتر به سنی نامیده نمیشود - توضیحات بیشتر درباره بازل
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی بازله","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
بازله . [ زِ ل َ ] (ع اِ) زخمی که پوست را شکافد و خون از آن روان باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || رفتار سریع. (آنندراج ) (منتهی الارب ). || شی ٔ. چیز: ماعنده بازلة؛ یعنی نیست نزد او - توضیحات بیشتر درباره بازله
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی بازندگی","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
بازندگی . [ زَ دَ / دِ ] (حامص ) (از باختن ).حیله گری . مکاری . (از غیاث اللغات بنقل از مصطلحات وبهار عجم ). کنایه از حیالی . (آنندراج ) :
بسکه بازندگی از مردم عالم دیدم
صورت گنجفه خلقم بنظر می آید. - توضیحات بیشتر درباره بازندگی
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی بازمانده","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
بازمانده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) وارث . باقی مانده ٔ پس از مرگ کسی . (ناظم الاطباء). خلف . ج ، بازماندگان ، اخلاف . اولاد. ورثه : یا ملک من شوددر بازمانده ٔ عمرم ... از ملک من بیرون است . (تاریخ بی - توضیحات بیشتر درباره بازمانده
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی بازنده","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
بازنده . [ زَ دَ / دِ ] (نف ) بازی کننده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ).مقامر. (منتهی الارب ). || مقابل برنده در قمار. || قسمی از کبوتر. (ناظم الاطباء).
- توضیحات بیشتر درباره بازنده
"}}
]}