معنی انتساء
انتساء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دور رفتن در چراگاه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تباعد: انتسأت الابل فی المرعی ؛ دور شد شتر در چراگاه . (از اقرب الموارد). || سپس ماندن از کسی و دور شدن ؛انتسأت عنه . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (ازآنندراج ). تأخر. (از اقرب الموارد). دور و واپس شدن . (تاج المصادر بیهقی ). ورپس شدن . (مصادر زوزنی ).
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
انتساء
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی انتساء
ترجمه انتساء
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه انتساء
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی انتشاء
انتشاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بوی خوش کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || مست گشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ). ||
معنی انتساج
انتساج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بافته شدن . (تاج المصادر بیهقی ). مطاوعه ٔ نَسَج َ کند. (از اقرب الموارد).
معنی انتزاع
انتزاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بازداشتن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). بازداشتن و امتناع . (از اقرب الموارد). || برکندن و از جای برکشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اقتلاع . (
معنی انتسار
انتسار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) انتشار. (از اقرب الموارد).
معنی انتساع
انتساع . [اِ ت ِ ] (ع مص ) پراکنده شدن شتران در چراگاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). انتساغ .
معنی انتسال
انتسال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فرزند شدن . (غیاث اللغات ). دارای نسل شدن . فرزنددار شدن . (فرهنگ فارسی معین ) :
چون عدو نبود جهاد آمد محال
شهوت ار نبود نباشد انتسال .
مولوی .
چون بگیری شه رهی که ذوال
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی انتشاء","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
انتشاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بوی خوش کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || مست گشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ). || - توضیحات بیشتر درباره انتشاء
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی انتساج","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
انتساج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بافته شدن . (تاج المصادر بیهقی ). مطاوعه ٔ نَسَج َ کند. (از اقرب الموارد).
- توضیحات بیشتر درباره انتساج
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی انتزاع","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
انتزاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بازداشتن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). بازداشتن و امتناع . (از اقرب الموارد). || برکندن و از جای برکشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اقتلاع . ( - توضیحات بیشتر درباره انتزاع
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی انتسار","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
انتسار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) انتشار. (از اقرب الموارد).
- توضیحات بیشتر درباره انتسار
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی انتساع","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
انتساع . [اِ ت ِ ] (ع مص ) پراکنده شدن شتران در چراگاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). انتساغ .
- توضیحات بیشتر درباره انتساع
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی انتسال","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
انتسال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فرزند شدن . (غیاث اللغات ). دارای نسل شدن . فرزنددار شدن . (فرهنگ فارسی معین ) :
چون عدو نبود جهاد آمد محال
شهوت ار نبود نباشد انتسال .
مولوی .
چون بگیری شه رهی که ذوال - توضیحات بیشتر درباره انتسال
"}}
]}