معنی اسفابور
اسفابور. [ اَ ] (اِخ ) نام شهری است که انوشیروان بناکرده و از جمله ٔ هفت شهر مدائن است . (برهان ). گویند از مداین سبعه و از ابنیه ٔ انوشیروان بوده است و طاق کسری در آنجا بر پا شده که هنوز شکسته ٔ آن باقی است و آنرا اسفابر نیز نوشته اند. (انجمن آرای ناصری ). رجوع به اسفانبر و اسپانبر شود.
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
اسفابور
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی اسفابور
ترجمه اسفابور
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه اسفابور
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی اسف
اسف . [ اَ / َ-َس ْ ] (پسوند) َ-َسْف . مزید مؤخر بعض امکنه : کرسف . جوسف .
معنی اسفاد
اسفاد. [ اِ ] (ع مص ) برجهانیدن نر بر ماده . (منتهی الارب ). بر گشنی داشتن ستور. (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). بر ایغری کردن داشتن .
معنی اسفار
اسفار. [ اَ ] (اِخ ) ابن شیرویه . یکی از سران دیالمه . بعلت ستمکاری و بدکرداری ماکان وی را از خویش دور کرد. آنگاه وی به بکربن محمد انتساب یافته مأمور فتح جرجان شدو زدوخوردهای بسیار با ماکان کرد و در
معنی اسفار
اسفار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سَفَر. مسافرت ها : او [ منتصر ] بر امید آن عشوه بر صوب بخارا رحلت کرد و چون بچاه حماد رسیدلشکر او بمقاسات اسفار و معانات اخطار متبرم گشته بودند و از مداومت ضرب و حرب بستوه آمد
معنی اسفار
اسفار. [ اِ ] (اِ) ریحانی است بغایت خوشبوی که آنرا آس میگویند. (برهان ).
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی اسف","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
اسف . [ اَ / َ-َس ْ ] (پسوند) َ-َسْف . مزید مؤخر بعض امکنه : کرسف . جوسف .
- توضیحات بیشتر درباره اسف
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی اسفاد","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
اسفاد. [ اِ ] (ع مص ) برجهانیدن نر بر ماده . (منتهی الارب ). بر گشنی داشتن ستور. (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). بر ایغری کردن داشتن .
- توضیحات بیشتر درباره اسفاد
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی اسفار توریة","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
اسفار توریة. [ اَ رِ ت َ رات ] (اِخ ) رجوع به اسفار خمسه شود.
- توضیحات بیشتر درباره اسفار توریة
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی اسفار","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
اسفار. [ اَ ] (اِخ ) ابن شیرویه . یکی از سران دیالمه . بعلت ستمکاری و بدکرداری ماکان وی را از خویش دور کرد. آنگاه وی به بکربن محمد انتساب یافته مأمور فتح جرجان شدو زدوخوردهای بسیار با ماکان کرد و در - توضیحات بیشتر درباره اسفار
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی اسفار","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
اسفار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سَفَر. مسافرت ها : او [ منتصر ] بر امید آن عشوه بر صوب بخارا رحلت کرد و چون بچاه حماد رسیدلشکر او بمقاسات اسفار و معانات اخطار متبرم گشته بودند و از مداومت ضرب و حرب بستوه آمد - توضیحات بیشتر درباره اسفار
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی اسفار","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
اسفار. [ اِ ] (اِ) ریحانی است بغایت خوشبوی که آنرا آس میگویند. (برهان ).
- توضیحات بیشتر درباره اسفار
"}}
]}