معنی اباسق
اباسق . [ اَ س ِ ] (ع اِ) جمعی است بی مفرد به معنی قلائد. (المزهر).
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
اباسق
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی اباسق
ترجمه اباسق
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه اباسق
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی ابازیر
ابازیر. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عربی ِ ابزار فارسی . آنچه در دیگ کنند از ادویه و بوی افزارهای خشک . دیگ افزارها. توابل . بوزار. افحاء.
معنی اباضی
اباضی . [ اِ ضی ی ] (ص نسبی ، اِ) یک تن از اباضیه .
معنی اباض
اباض . [ اُ ] (ع اِ) بیخ انگدان . بیخ انجدان .
معنی اباض
اباض . [ اِ ] (ع اِ) رسنی که بدان خرده ٔ دست شتر بر عضد بندند تا دست از زمین برداشته دارد. بند. || نام رگی در پای .
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی ابازیر","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
ابازیر. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عربی ِ ابزار فارسی . آنچه در دیگ کنند از ادویه و بوی افزارهای خشک . دیگ افزارها. توابل . بوزار. افحاء.
- توضیحات بیشتر درباره ابازیر
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی اباضی","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
اباضی . [ اِ ضی ی ] (ص نسبی ، اِ) یک تن از اباضیه .
- توضیحات بیشتر درباره اباضی
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی اباض","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
اباض . [ اُ ] (ع اِ) بیخ انگدان . بیخ انجدان .
- توضیحات بیشتر درباره اباض
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی اباض","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
اباض . [ اِ ] (ع اِ) رسنی که بدان خرده ٔ دست شتر بر عضد بندند تا دست از زمین برداشته دارد. بند. || نام رگی در پای .
- توضیحات بیشتر درباره اباض
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی اباطینوریا","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
اباطینوریا. [ اَ ] (اِخ ) مصحف اباطوریا.
- توضیحات بیشتر درباره اباطینوریا
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی اباریز","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
اباریز. [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ابریز.
- توضیحات بیشتر درباره اباریز
"}}
]}