معنی زنپان
زنپان . [ زُم ْ ] (اِ) گیاه انیسون و تخم انیسون . (ناظم الاطباء). رجوع به اشتینگاس شود.
برای ملاحظه مطالب بیشتر در مورد
زنپان
اینجا را کلیک کنید
لطفا صبر کنید، ما در حال جستجوی برای نمایش بهترین مطالب هستیم
هم معنی زنپان
ترجمه زنپان
سخنان بزرگان با استفاده از کلمه زنپان
مطالب نزدیک به این موضوع:
معنی زنبیل
زنبیل . [ زِم ْ / زَم ْ ] (اِخ ) نامی از نامهای ایرانی و از جمله جد احمدبن الحسین بن احمد زنبیل نهاوندی ، راوی تاریخ بخاری که از ابوالقاسم اشقر و او از بخاری روایت کند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (از م
معنی زنبیله
زنبیله . [ زَم ْ ل َ / ل ِ ] (اِ) تبنگوی خیاطی . || جامه دان . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
معنی زنج
زنج . [ زُ ] (اِ)مطلق صمغ را نیز گفته اند خواه صمغ عربی باشد خواه غیر عربی . (برهان ). انگم . صمغ درخت . (فرهنگ فارسی معین ). صمغ. (ناظم الاطباء). صمغ درخت . (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج )
معنی زنتا
زنتا. [ زَ ] (اِخ ) سنتا . شهری است در یوگسلاوی که بر کنار «تیسزا» واقع است و 24900 تن سکنه دارد و در سال 1697 م . شاهزاده اوژن در اینجا بر ترکها غلبه یافت . (از لاروس ).
معنی زنة
زنة. [ زِ ن َ ] (ع ص ، اِ) (از «وزن ») مقابل و ناحیه ٔ چیزی . یقال : هو زنة الجبل ؛ ای حذاؤه و ناحیته . || برابر. یقال : هو زنته ؛ یعنی او برابر آن است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
شما هم در مورد این موضوع بنویسید:
{"@context": "https://schema.org","@type": "FAQPage","mainEntity": [
{"@type": "Question","name": "معنی زنبیل","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
زنبیل . [ زِم ْ / زَم ْ ] (اِخ ) نامی از نامهای ایرانی و از جمله جد احمدبن الحسین بن احمد زنبیل نهاوندی ، راوی تاریخ بخاری که از ابوالقاسم اشقر و او از بخاری روایت کند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (از م - توضیحات بیشتر درباره زنبیل
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی زنبیله","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
زنبیله . [ زَم ْ ل َ / ل ِ ] (اِ) تبنگوی خیاطی . || جامه دان . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
- توضیحات بیشتر درباره زنبیله
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی زنج","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
زنج . [ زُ ] (اِ)مطلق صمغ را نیز گفته اند خواه صمغ عربی باشد خواه غیر عربی . (برهان ). انگم . صمغ درخت . (فرهنگ فارسی معین ). صمغ. (ناظم الاطباء). صمغ درخت . (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ) - توضیحات بیشتر درباره زنج
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی زنتا","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
زنتا. [ زَ ] (اِخ ) سنتا . شهری است در یوگسلاوی که بر کنار «تیسزا» واقع است و 24900 تن سکنه دارد و در سال 1697 م . شاهزاده اوژن در اینجا بر ترکها غلبه یافت . (از لاروس ).
- توضیحات بیشتر درباره زنتا
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی زنة","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
زنة. [ زِ ن َ ] (ع ص ، اِ) (از «وزن ») مقابل و ناحیه ٔ چیزی . یقال : هو زنة الجبل ؛ ای حذاؤه و ناحیته . || برابر. یقال : هو زنته ؛ یعنی او برابر آن است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
- توضیحات بیشتر درباره زنة
"}}
,
{"@type": "Question","name": "معنی زنبیل","acceptedAnswer": {"@type": "Answer","text": "
زنبیل . [ ] (اِخ ) رجوع به زنتپیل شود.
- توضیحات بیشتر درباره زنبیل
"}}
]}